دموکرات در لغت یعنی طرفدار دموکراسی.(1)دموکراسی یعنی حکومت مردم بر مردم. به عبارت دیگر: نوعی از حکومت که در آن حاکمیت عالیه در دست مردم است که ممکن است مستقیماً یا به واسطه نمایندگی که انتخاب میکنند، اعمال شود. اصطلاح دموکراسی در یونان قدیم پیدایش یافت و به حکومت اطلاق میشد که مردم در اداره آن سهیم و از مزایایش برخوردار باشند.(2) افرادی که طرفدار دموکراسی هستند، دست به تشکیل احزاب مربوط به خود زدند. اکنون ممکن است در بعضی از کشورها حزب دموکرات وجود داشته باشد، مثل حزب دموکرات در آمریکا که در مقابل جمهوری خواهان قرارداد و یا حزب دموکرات کردستان عراق یا ترکیه. چنین احزابی ممکن است در داخل آیین نامهای مخصوص به خود داشته باشند که وضع مشاهبهی با دیگر احزاب با این نام و نشان نداشته باشد، اما در یک اصل که طرفداری از حکومت مردم بر مردم باشد شریکند، هر چند در نحوه اجرای آن دچار اختلاف شوند
چهارشنبه
شنبه
مـا و دمـکراسی ،نسرین قاسملو

نسرین قاسملوخواننده گرامی! قرار بود دربارهی دموکراسی مختصری صحبت کنم و در ضمن میخواستم به همین مناسبت سوءتفاهمی را که در بین من و چندی از دوستان کرد بهوجود آمده است، برطرف کنم. دموکراسی مقولهی اساسی در مورد آزادیهای سیاسی، فلسفی و بهطورکلیاجتماعی است و نیز هدایت کشور و احساس مسئولیت فرد و اجتماع، فرد و ملل را دربر میگیرد.برای اولین بار، دموکراسی در یونان قدیم پدیدار شده است. در زبان یونانی "دموس" به معنی مردم و "کراتوس" به معنی قدرت است، یعنی مردمسالاری. دموکراسی حکومتی است که توسط مردم و برگزیدگان آن مملکت اداره میشود. از آن زمان به بعد قرنها به دست فراموشی سپرده شد تا حدود دویست سال قبل و بعد از انقلاب کبیر فرانسه، روشنفکران دست بهدست با ملتها و قدم به قدم متوجه شدند که رهبران کشور، ثروت و دارایی مملکت را تولید نمیکنند، تولید و تضمین ثروت مادی، معنوی و اجتماعی در دست زحمتکشان میباشد. به همین دلیل بایست از حق و آزادی دخالت در رهبری کشورشان و هدایت آن استفاده کنند. دنبال دموکراسی گشتند و به تدریج آنرا میساختند. متوجه شدند که بدون کشاورز، کارگر، روشنفکر، هنرمند و نویسنده چیزی از کشور نمیماند که بدون زحمتکشان هیچ کشوری هستی ندارد.دو قرن از عمر مبارزهی ملتها برای استقرار آزادی و گسترش دموکراسی میگذرد تا بهشکل امروز درآمده است. در کشورهای اروپائی و در بعضی از کشورهای جهان امروز، آزادی و دموکراسی کموبیش استقرار یافته، ولی هنوز کامل نیست. البته مبارزهی خلقها جهت تأمین آزادی ملی، مدنی، سیاسی و دیگر آزادیها ادامه دارد و در ضمن حفاظت آنچه تاکنون بدست آوردهاند، بصورت یک وظیفهی ملی درآمده است. بخش مهم دیگری از دموکراسی به حقوق زن ارتباط دارد. در کشورهای دموکراتیک به حقوق زن توجه زیادی نمیشود و هنوز هم آن طور که شایسته است به این امر مهم که در حقیقت نصف دموکراسی را شامل میشود، اهمیت واقعی داده نمیشود. مثلا در کشور سویس که در آن دموکراسی ترقی زیادی کرده است، تا چند سال پیش بهزنان حق شرکت در انتخابات را نمیدادند. یا هندوستان که بزرگترین کشور دموکراتیک دینی بهشمار میرود، حقوق زن پایمال میشود. هماکنون در اکثر کشورهای دموکرات به زنها برای کار مشابه با مردها حقوق کمتری پرداخت میشود. اگر امروز زن حق و حقوقی دارد، این نتیجهی مبارزهی خودش است.خواننده عزیز:اگر شرط دموکراسی در اصل آزادیهای بیحدومرز هست، هیچ کدام از آزادیها بینهایت نیستند و حدود و ثغور دارند که آزادیهای دیگر و دیگران نیز درنظر گرفته میشوند.عاقبت آزادی که رعایت چنین حدودی را رد میکند، این آزادی از چهارچوب دموکراسی خارج میشود و هرجو مرج ببار میآورد و آخرش به تروریزم میرسد. چنانکه میبینیم دموکراسی و بهطورکلی حقوق بشر ارزشی است که خلقها برای تکامل و بهدستآوردن آن باید بهطور مداوم در فعالیت و مبارزه باشند.اکنون این پرسش مطرح میشود که آیا ما هم باید قرنها انتظار بکشیم تا به آزادی و دموکراسی برسیم؟در ایران، تابحال دموکراسی روشنایی را ندیده است. با اینکه مردم ایران برای آن مبارزهی زیادی کرده و برای آزادی خود خون بسیاری داده و مردم زیادی در این مبارزه زندگی خود را فدا کرده و اشک ریخته است، علت عدم موفقیت تنها این نبوده که رژیم نیروهای سرکوبگر بیشتری داشته، بلکه بیسوادی، فقر و فلاکت در بین مردم ایران نقش مهمی در این مبارزه داشته است. این عدم سواد و آگاهی، عقب افتادگی،آتویست در دست رژیم ایران. مردم کمآگاه و کمسواد را میشود آسانتر استثمار کرد و با سیاست فریبانه، آنرا میتوان از راه دور کرد و یا به جنگ برد. در چنین سیاستی، آخوندها تخصص زیادی دارند. بههمین علت کسانی که حکومت کشور را در ایران در دست داشتند و دارند، از عقبماندگی جامعه سوءاستفاده کرده و تا به حال میکنند.داشتن سواد و فرهنگ، اجتماع را هوشیار میکند و به روح و درون انسان روشنایی میآورد. دنیای امروز را نباید با دنیای 200 یا 100 یا حتی 50 سال قبل مقایسه کنیم. اگر در آن زمانهای دورافتاده، ملتها هنوز متوجه حق و حقوقشان نبودند و حتی از هویت خودشان ناآگاه بودند، امروز دیگر لازم نیست دنبال این آگاهی بروند. ملتهای ایران نسبت به آن زمان سواد بیشتری بهدست آوردهاند و آگاهتر شدهاند. وجود رسانههای گروهی، رفتوآمد به خارج از کشور، ارتباط با دنیا را سریعتر میکند و اطلاعات بیشتری بر اجتماع اضافه میکند. دنیا نسبت به گذشته تغییرات بسیاری کرده است و مبارزه ما برای دموکراسی در ایران چندان طولی نخواهد کشید.چه باید کرد وقتیکه نیروهای سرکوبگر به سرکوبگری خود ادامه میدهند؟ جلو آن باید ایستاد و مبارزه علیه بیعدالتی آنان را ادامه داد. همراه این مبارزه نباید مبارزه علیه بیسوادی مردمانمان و آگاهکردن آنان را فراموش کرد. زیرا اهمیت آن از مبارزه علیه دشمن کمتر نیست.اگر اعتقاد داریم که زندگی و انسانیت ارزش حیاتی دارد، آنوقت باید برای آن فعالیت بکنیم. در این صورت احتیاج به سازماندهی داریم واین امکان را سازمانی یا اینکه حزبی که همفکر ما میباشد بهما میدهد. در ایران سازمانها و شخصیتهای آزادیخواه که برای دموکراسی میکوشند کم نیستند. من کمی از حزب دمکرات کردستان ایران خواهم گفت.دیگر میدانیم که دموکراسی معنی آزادیهای مختلف مردم است. باید این را اضافه بکنم که دموکراسی احتیاج به سازمانهای پرقدرت دارد، برای اینکه ضامن عملکرد درست و دموکراسی باشند. یعنی شرط موجودیت دموکراسی، بودن رژیمی دمکرات، قدرتمند و قانونمند است.اگرچه حزب دمکرات کردستان ایران در کشوری غیردمکرات فعالیت میکند، اما یک نیروی دمکراتیک است. برای آزادی ملت کرد مبارزه میکند تا ملت بتواند در آینده در فضای دمکراتیک از آزادیهای خود استفاده کند. با اینکه در ایران امکان فعالیت آزاد ندارد، اما مخفیانه هم در ایران و هم در چهارچوب برنامهی خود همکاری با سازمانهای دمکراتیک و مبارزه برای تامین دمکراسی در ایران را مورد نظر دارد. هرچند برای چنین حزبی که اعضای آن همیشه تحت تعقیب هستند و این نیز به نوبهی خود مشکلات زیادی بهوجود میآورد، ولی بانظم و دارای دیسپلین هست. طبیعتاً رعایت نظم در کار و فعالیت در دوران هجرت و جنگ و در شرایط سخت خارج از کشور، لازم است.یادم هست از کنگره پنج حزب دمکرات به بعد از عبدالرحمان ]قاسملو[ انتقاد میگرفتند که شیوهی کارش به دیکتاتوری تبدیل میشد و دمکراسی را رعایت نمیکرد. من هم متوجه سختگیری او شده بودم، ولی در فعالیت ضددیکتاتوری و یا در زمان جنگ، دمکراسی باید اجباراً قانونهای انضباط را رعایت کند. انضباط در کار و فعالیت روزانه همیشه مهم است. اما در مبارزهی سیاسی و در حال جنگ رعایتنکردن انضباط یعنی تصمیمگیری در بین مرگ و زندگی میباشد. عبدالرحمان که بیشترین مسئولیت جنگ را به عهده داشت، نمیتوانست جز دمکراسی محدودی را در حزب برقرار کند. عدم نظم و دیسپلین در حال جنگ حزب را نابود میکرد و در درجهی آخر به ضرر ملت و کشور تمام میشد.آنهائی که از عبدالرحمان انتقاد میکردند، در نظر نمیگرفتند که جنگ معیار کار مبارزه را تغییر میدهد، در جنگ اصولهای نظامی باید رعایت شوند، بدون انضباط راه به سوی پیروزی هموار نخواهد شد.سختگیری عبدالرحمان را انتقادکنندگان به مفهوم دیکتاتوری محکوم کردند و بعد از کنگره هشت از حزب جدا شدند. من در آنزمان از عمل جدایی آنان ناراحت بودم. عبدالرحمان به من گفت: نگران نباش، بدون آنان کار در حزب آسانتر خواهد شد. ولی من در نگاهش نگرانی دیدم.امروز حزب مثل آن وقت در حال جنگ نیست. رهبران و همچنین بعضی از مسئولین او در کنار ملت خود نیستند و خارج از کشور به سر میبرند. میگویند: اگر رزمندگان مجبور به ترک سرزمین خود شوند اینجا باید برای هستی خود "مبارزه" کنند.28 سال قبل حزب درگیر مبارزهی مسلحانه سختی علیه رژیم خمینی بود و حکومت ایران میخواست این حزب را با تمام قدرت نابود کند. اما موجودیتش پایدار بود و ملت کرد با تمام نیرو پشتیبان او بود و موقعیت حزب برای مردم روشن و بیسئوال بود. امروز در موجودیت حزب شکی نیست، ولی دور از مردمش باید برای پایداری خود هم مبارزه بکند. ملت بازهم در پشت حزب خود میباشند، ولی احتمال دارد که در مورد عوضشدن تمام شرایط و در نتیجه آن شیوه مبارزه حزب برای ملت سئوالاتی به وجود آمده باشد. در ضمن این را میدانیم که رژیم همیشه میکوشد حزب را از بین ببرد و برای او اشکالات زیادی به وجود بیاورد. حالا این سئوال پیش میآید که در کدام یک از زمان و حالات مبارزه مسئولیت و اشکالات حزب بیشتر روی میدهد. در جنگ علیه ارتشهای جمهوری اسلامی یا اینکه در مبارزه برای پایداری حزب در وضع پرمشکلات خارج از کشور؟ در هر دو حالت حزب ضد خطر از بین رفتن خودش مبارزه میکرد و این واقع متأسفانه بدون اشکالات در داخل حزب فهمیده نشد و دوباره انشعاب شد.از من سئوال شد که نظر من نسبت به آن جدایی چیست؟ در جواب گفتم که در شرایط کنونی حزب، در حالی که کار و موجودیت حزب دچار مشکلات است، عمل جدایی را خیانت به حزب و ملت کرد میدانم. چندی نگذشت که متوجه شدم جمعی از بچهها را آزار دادم و از من ناراحت شدهاند. میبایستی نظر خود را کاملتر توضیح میدادم و در اینجا میخواهم آنرا برطرف کنم.یادآوری میکنم که اکثر آنهایی که دوباره باعث انشعاب در حزب شدند، همان کسانی هستند که بعد از کنگرهی هشت از حزب جدا شده بودند. آنوقت مخالف دکتور قاسملو بودند. بعد از ترور عبدالرحمان و صادق شرفکندی، به حزب بازگشتند و دوباره اصول و مقررات حزب را رعایت نکردند تا دو باره حزب را ترک کردند و حالا میگویند که دنبال خطمشی دکتور قاسملو میروند. حرف و رفتار و عمل آنها را چگونه میتوان تحلیل کرد؟تجربه کاری در حالتی که حزب درگیر جنگ شدیدی با رژیم اسلامی بود، باعث تضعیف حزب بود و دشمن را هم قویتر و هم خوشحال کرد.عمل جدایی، موجودیت حزب را دوباره در خطر میاندازد و این برای ملت مفهوم نیست. وضعیت کنونی حزب دمکرات با 28 سال قبل البته کاملاً فرق دارد، اما موجودیتش در خطر کمتری نیست.از طرف دیگر تصور اینکه چنین تغییراتی که در مبارزهی حزب به وجود آمده است و جمعی از اعضای حزب به آن اعتراض داشته باشد، مشکل نیست. اگر از حزب بیرون رفتند پس از مبارزات برای ملت خود تصور دیگری داشتند.حرفی که دربارهی خیانت عمل جدایی زدم مربوط به کسانی نبود که با نهایت دلپاکی و دلسوزی این تصمیم را گرفتند و میخواهند به این شیوه به ملت کرد خدمت بکنند. حرف بنده رو به کسانی است که مسئول و مقصر این جدایی هستند.عبدالرحمان میگفت: همیشه کسانی پیدا میشوند که از شیوهی کار ما راضی نیستند. حرفهای آنانرا باید گوش کنیم و اگر انتقاد آنان درست باشد وظیفه ما مسئولین این است که کار نادرست را برطرف کنیم. اگر انتقاد آنان زمینهی درستی نداشته باشد، بازهم با ماست که با آنها مسئله را در میان بگذاریم و توضیح و جواب کافی و قانعکننده بدهیم.اندیشه و دورنگری عبدالرحمان، که شایسته رهبر دمکرات است، متأسفانه همیشه به هدف خود نمیرسد.عبدالرحمان برای ملت کرد و برای ایرانی آزاد مبارزه کرد و جان خود را فدا کرد. در طول سالهای مبارزه کوشش میکرد حزب قوی و متحد بماند. من مطمئن هستم که آرزوی عبدالرحمان امروز این میبود که اعضای هر دو طرف، آنهایی که سرنوشت مردم کرد برایشان عزیز و مهم است، دوباره یک زبان مشترک پیدا میکردند و نمایندگی را که خلق کرد بهآنها داده است با مسئولیت و نیروهای مشترک به اجرا در میآوردند.وقتیکه در جواب، من عمل جدایی را خیانت نامیدم، افکارم به تاریخ دهها سال که در کنار خلق کرد و خلقهای ایران و با مبارزهی آنان بودم، با حزب دمکرات کردستان ایران و مبارزهی قهرمانانه اعضای این حزب و به گفتگوی عبدالرحمان رفته بود و آن همه را در گفتگوی کوتاهمدت با روزنامهنگار نمیشد گفت.در آخر لازم میدانم جواب به کسانی بدهم که میگویند حق نیست من دربارهی کرد و حزب دمکرات کردستان ایران نظر بدهم.هفده سالم بود که با عبدالرحمان آشنا شدم. از این تاریخ به بعد سرنوشت من با ملت کرد، کردستان و ایران و حزب دمکرات کردستان ایران گره داده شد. برای حزب دمکرات که آن را همیشه مدافع ملت کرد و همهی مردم ایران میدانستم، هر کار و کمکی از دستم برمیآمد انجام دادم. تمام زندگی من به کردستان و به ایران وابسته بوده و وابسته میماند.آیا آن کسانی که آرزو دارند من ساکت و بیحرف و بینظر بنشینم، میتوانند دربارهی گذشته خود چنین بگویند؟ بنابراین تا زنده هستم، اگر از من سئوال بشود جواب خواهم داد و اگر حرفی برای گفتن داشته باشم، بیان خواهم کرد.
قاسملو را از یاد نبردهایم،
قاسملو، قاسملو راهت ادامه دارد।
راهیان قاسملو پیمان بستهاند.
سفر چند روز اخیر جلاد و خونخوار محمود احمدی نژاد رئیس جمهور رژیم تاریک اندیشان آخوندی ایران، به سرزمین مادری ابر مرد تاریخ ملت کرد و رهبر بی نظیر و بی همتای حزب دمکرات کردستان ایران، زنده یاد شهید عبدالرحمن قاسملو مرد سلح و آشتی.جیره خواران رژیم نا مشروع آخوندی از جمله دکتر رحیم قربانی استاندار آذربایجان غربی در گفتگو با خبر نگاری ایرنا، از استقبال گرم، و بالا بردن روحیههای مردم، در مورد سفر شخصی که(احمدی نژاد) دستانش آلوده به خون رهبر برجسته و محبوب ملت کرد و بستگانش میباشد، خبر میداد.از سوی دیگر قصاب بشریت آخوند غلامرضا حسنی امام جمعه ارومیه و صفار هرندی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که یکی از همراهان احمدی نژاد بوده است، بار دیگر با هدف غلبه بر احساسات دینی و مذهبی مردم آذربایجان غربی قصد مصموم ساختن افکار آنها و از یاد بردن نیازهای اجتماعی و فرهنگی شان داشتند، به این معنا که دولت نهم را نمایانگر صفات الهی میخواندند.جالب تر از همه قاتل دکتر قاسملو در دیدار جمعی از خانوادههای بسیجی و جان بختگان جمهوری اسلامی تنها عامل پایدار ماندن حکومت اسلامی را ایثار و شهادت میدانست، که از دیدگاه احمدی نژاد ایثار و شهادت به معنای ترور و مبارزه با انسانیت است.غافل از اینکه این غافلان از یاد بردهاند که ملت کرد وما راهیان ابر مرد تاریخ ملت کرد و میراث بی نظیر ملت کرد در کردستان ایران از یاد نبردهایم روزهایی که احمدی نژاد و یاران خون آشامش میخواستند جنبش آزادیخواهانه و ملی دموکراتیک ملت کرد در کردستان ایران را با از بین بردن وجود فیزیکی دکتر قاسملوی بی همتا به بن بست برسانند.از یاد بردهاند که افکار و اندیشههای دکتر قاسملو همچون میراثی جاودانه نسل به نسل چراغ راه آینده جنبش آزادیخواهانه ملت کرد در کردستان ایران و همچنان شعار قاسملو، قاسملو راهت ادامه دارد سر مشق مبارزه ماست.راهیان قاسملو پیمان بستهاند تا رسیدن به آرمانهای والای دکتر قاسملو در سنگر آزادی و دموکراسی مبارزه خواهند کرد.
حزب دمکرات کردستان ایران
راهیان قاسملو پیمان بستهاند.
سفر چند روز اخیر جلاد و خونخوار محمود احمدی نژاد رئیس جمهور رژیم تاریک اندیشان آخوندی ایران، به سرزمین مادری ابر مرد تاریخ ملت کرد و رهبر بی نظیر و بی همتای حزب دمکرات کردستان ایران، زنده یاد شهید عبدالرحمن قاسملو مرد سلح و آشتی.جیره خواران رژیم نا مشروع آخوندی از جمله دکتر رحیم قربانی استاندار آذربایجان غربی در گفتگو با خبر نگاری ایرنا، از استقبال گرم، و بالا بردن روحیههای مردم، در مورد سفر شخصی که(احمدی نژاد) دستانش آلوده به خون رهبر برجسته و محبوب ملت کرد و بستگانش میباشد، خبر میداد.از سوی دیگر قصاب بشریت آخوند غلامرضا حسنی امام جمعه ارومیه و صفار هرندی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که یکی از همراهان احمدی نژاد بوده است، بار دیگر با هدف غلبه بر احساسات دینی و مذهبی مردم آذربایجان غربی قصد مصموم ساختن افکار آنها و از یاد بردن نیازهای اجتماعی و فرهنگی شان داشتند، به این معنا که دولت نهم را نمایانگر صفات الهی میخواندند.جالب تر از همه قاتل دکتر قاسملو در دیدار جمعی از خانوادههای بسیجی و جان بختگان جمهوری اسلامی تنها عامل پایدار ماندن حکومت اسلامی را ایثار و شهادت میدانست، که از دیدگاه احمدی نژاد ایثار و شهادت به معنای ترور و مبارزه با انسانیت است.غافل از اینکه این غافلان از یاد بردهاند که ملت کرد وما راهیان ابر مرد تاریخ ملت کرد و میراث بی نظیر ملت کرد در کردستان ایران از یاد نبردهایم روزهایی که احمدی نژاد و یاران خون آشامش میخواستند جنبش آزادیخواهانه و ملی دموکراتیک ملت کرد در کردستان ایران را با از بین بردن وجود فیزیکی دکتر قاسملوی بی همتا به بن بست برسانند.از یاد بردهاند که افکار و اندیشههای دکتر قاسملو همچون میراثی جاودانه نسل به نسل چراغ راه آینده جنبش آزادیخواهانه ملت کرد در کردستان ایران و همچنان شعار قاسملو، قاسملو راهت ادامه دارد سر مشق مبارزه ماست.راهیان قاسملو پیمان بستهاند تا رسیدن به آرمانهای والای دکتر قاسملو در سنگر آزادی و دموکراسی مبارزه خواهند کرد.
حزب دمکرات کردستان ایران
سهشنبه
معادله ی بر اریكه ی قدرت ماندن ﺁخوندها در ایران

ایران در طول ادوار مختلف و طی سده های گذشته در كشاكش بافت سیاسی و اداره ی مردم دچار بحرانی مزمن و گسترده بوده است. در ﺁینه ی تاریخ موجود و نوشتاری این سرزمین ملتهای مختلف، نظامهای مستبد و ظالم مدام در دام سیاست خارجی افتاده و اسیر قدرتهای بزرگ زمانه بوده و می باشند. عدم روند تقسیم قدرت و سرشت استبدادی نظامهای حاكم بر ایران در مسیر تاریخ دور و دراز خود، فرهنگ مطیع امر بودن مردم و ملتها را در مقابل شاه و امام به منصه ی ظهور رسانده اند. علی رغم پیشرفتهای مختلف و گسترده در سطح منطقه و جهان، روش و طریق اداره ی ملتهای متعدد در چهارچوب موسوم به ایران تغیر چندانی نكرده است. حاكمان این مرز و بوم در دوره های گذشته و سردمداران كنونی، كه تحت لوای جمهوری اسلامی ادامه دهنده ی نظام سلطنتی هستند با استفاده ی غیر قانونی از قدرت، ﺁزادی مردم را از بیخ و بن به یغما برده اند. سیاست موسوم به استعمال ایجاد رعب و وحشت در میان مردم در اشكال مختلف، سر نیزه، زندان، سر به نیست شدن و از دست دادن زندگی به قوت خود باقی هستند. هدف ماندن در اریكه ی قدرت و قبض قدرت سیاسی می باشد. برای رسیدن به این غایت و مراد نظام كنونی در طول سه دهه ی عمر خویش مدام در ایجاد بحرانهای ظاهری تردستی كرده و حیله های نهانی را در عمل به كار برده است. بانگاهی گذرا بر كارنامه ی عملی سیاست خارجی ایران این نكته روشن می شود، كه ایجاد تنش و بحرانهای داخلی و منطقه ای از سوی رهبران رژیم در محور معادله ی در قدرت ماندن چرخ خورده است. روزانه شاهد گمانه زنیها و جهت گیریهای گوناگونی هستیم، كه در مطبوعات داخلی و خارجی درج می شود. خمیر مایه ی اصلی بیشتر این مندرجات بر محور روابط بین دولتها و روی موضوعاتی همچون ادامه یا غنی سازی اورانیوم از سوی ایران، ﺁغاز دوره و سر فصلی جدید در روابط بین ایران و ایالات متحده ی ﺁمریكا و بحران فلسطین، عراق، افغانستان نقش می بندند. در پس و پیش این خیمه شب بازیهای سیاسی و جدل تمام ناشدنی هدفی بزرگ نهفته است. در داخل و خارج از ایران تلاش و كوشش واقعی و حقیقی برای به بازیچه گرفتن مردمی است، كه برای زرمداران و استبدادگران در اریكه ی قدرت به عنوان ابزار توجیه سیاست مورد استفاده قرار می گیرند. در بازی و جدل سیاسی بین غرب و ایران، ملتهای مخلتف در رل مهره های شطرنج منافع و مواضح مورد سوﺀ استفاده قرار گرفته و در عمل اراده ی فرد و عموم را در كشاكش تنش و كنش بی فرجام منفعل و خلاقیت و ابتكار اداره ی خویشتن را از ﺁنها سلب كرده اند. زمامداران زورمدار و حاكمان جاه طلب و مردم ستیز در اوان انقلاب با سردادن شعارهای با قافیه و وزن شعری به مردم و ملتها گوشزد نموده اند، كه دشمنان این سرزمین و خاك در كمین نشسته اند و باید همیشه ﺁماده و در سنگر بود. از نگاه ظاهری رهبران انقلاب ایران، ﺁمریكا و اسرائیل از دشمنان ﺁشتی ناپذیر هستند و باید علیه توطئه و نیرنگهای این دولتها جنگید. سیاست داخلی رژیم به نوعی شكل گرفته، كه هر شكست و ناامیدی در پس وجود دشمان خارجی تفسیر می شود. با این سیاست و طرز رفتار، كه ریشه در تاریخ كشورهای استبدادی دارد، سردمداران جمهوری توطئه و حیله خواسته اند با هر نوعی كه شده خود در اریكه ی قدرت باقی بمانند. عدم توانای كشور در امور مربوط به اقتصاد و برنامه ریزی را به گردن قدرتهای خارجی می اندازند و در مقابل به هدر دادن منابع مادی و معنوی ملتهای داخل این محوطه ی جغرافیای شانه خالی می كنند. مردم مسخ شده ی ایران و احاد مردم رنجدیده در عقب سیاستهای فریبنده ی سردمداران نظام بحران زیر سایه ی شعارهایی همچون ایران قدرتمند و دارای انرژی اتمی خواسته و نا خواسته می خواهد در دام غرور هویت ناعقلانی بیفتد. در پی این سیاست درازمدت و طولانی مردمان این وادی پر از ظلمت و ددمنشی از حالت عمل به قطب مخالف ( منفعل) تغیر پیدا كرده اند. دشمن تراشیهای واهی رهبران جمهوری استبداد و وارونه نشان داده شدن بن و اساس تاریخ مملو از شكست شاه و امام باﻋث ایجاد روحیه ی مردمی در انتظار شده، كه زندگی و واقعیت سیاسی كشور را در چرخش كلمات و ادبیات مطبوعات خارج از كشور می بینند. با تكیه بر استنادات تاریخ معاصر به این نتیجه می رسیم، كه مردم و ملتهای زیر سلطه سرنوشت خود را در گرو بخشش دیگران می بینند. سیاست برخی از مردم و ملتهای زیر سلطه، برای نیل به اهداف و حقوق اساسی و اولیه از مدار طبیعی خارج شده و به طواف شعارات و كلمات خبری مشغول شده است. در نتیجه ی این سیاست و دسیسه ی تاریخی چرخه ی استبداد به روال طبیعی می چرخد و چرخهای استبداد و استیلاﺀ بر دوش مردمانی مظلوم و مستضعف سنگینی می كنند. مردم و ملتهای داخل مرزهای ایران با انتظار مهدی لیبرالیزم و ﺁزادی بر ستاره گان پرچم ابرقدرتی خیره شده اند، تا كه شاید همچون صبح امید از پس شب نمایان شود. دیده گان و افكار نخبه و عامه در ایران به عنوان واكنش نسبت به سیاست حیله گرانه ی رژیم به دنبال مبلغین لیبرالیزم هستند. گسترده بودن ایده ی امید بستن به تغیر و تحول بر اساس و زمینه ی ظهور ناجی خارجی، همچون دستبندی محكم اراده ی مردم و عموم را مهار نموده است. كار به جای رسیده، كه پیشروان و پیشكسوتان مبارزه علیه استبداد و سرنیزه در مركز این نقشه ی منفعل كردن و بی اراده كردن مردم قرار گرفته اند. عمق فاجعه در اینجاست، كه بیشتر مردم و فعالان میادین مختلف با نت موسیقی تبلیغاتی می چرخند، كه پشتیبانه ی عملی و عینی نیستند. بر همگان واضح و ﺁشكار است، كه انقلابهای بزرگ و حركتهای گسترده با نیرو و توان داخلی مردم شكل گرفته و پیروز شده اند. در نتیجه ی مهار اراده ی ملتهای زیر سلطه و مردم در ایران و مناطق دیگر جهان، ماندن در قدرت و ادامه ی استبداد برای زمامداران سهل تر می باشد. معادله ی بر اریكه ی قدرت ماندن ﺁخوندها در ایران در منفعل بودن مردم و ملتهای مختلف این مرز و بوم، در انتظار مهدی لیبرالیزم نشستن و باورهای كذب تاریخی نهفته است. تا زمانیكه مردم اراده ی خود را نشناسد و بر سرنوشت خود در عمل تسلط نداشته باشد، پیروزی بر قدرت حاكم تنها با تكیه بر شعارات و ارشادات خارجی جامه ی عمل نمی پوشد و عملی نخواهد شد. تاریخ ملتهای ﺁزاده دنیا درسی بزرگ و تجربه ی گرانمایه برای ملتهای زیر سلطه و مردمان زیر استبداد هستند. تا زمانیكه فرد و عموم در این سرزمین بر ذات و بن قدرت سیاسی فائق نشوند، مشكل است راهی به سوی ﺁینده ای روشن و پر محتوا از لحاظ حل مشكلات و معظلات حقوقی و قانونی باز شود. مردم و ملتهای زیر سلطه اگر از اصل روابط بین دولتها مطلع باشند، در انتطار حتمی ظهور مهدی لیبرالیزم و ﺁزادی در عالم خیالات و وهمها فرو نمی روند. تا مردمی خود سرنوشت خویش را عوض نكند، نه تنها عوض شدن و تغیر عملی و طبیعی صورت نمی گیرد، بلكه در جا زدن و زمینگیر شدن حاصل حتمی این معادله می باشد.
اشتراک در:
پستها (Atom)