سه‌شنبه

معادله ی بر اریكه ی قدرت ماندن ﺁخوندها در ایران


ایران در طول ادوار مختلف و طی سده های گذشته در كشاكش بافت سیاسی و اداره ی مردم دچار بحرانی مزمن و گسترده بوده است. در ﺁینه ی تاریخ موجود و نوشتاری این سرزمین ملتهای مختلف، نظامهای مستبد و ظالم مدام در دام سیاست خارجی افتاده و اسیر قدرتهای بزرگ زمانه بوده و می باشند. عدم روند تقسیم قدرت و سرشت استبدادی نظامهای حاكم بر ایران در مسیر تاریخ دور و دراز خود، فرهنگ مطیع امر بودن مردم و ملتها را در مقابل شاه و امام به منصه ی ظهور رسانده اند. علی رغم پیشرفتهای مختلف و گسترده در سطح منطقه و جهان، روش و طریق اداره ی ملتهای متعدد در چهارچوب موسوم به ایران تغیر چندانی نكرده است. حاكمان این مرز و بوم در دوره های گذشته و سردمداران كنونی، كه تحت لوای جمهوری اسلامی ادامه دهنده ی نظام سلطنتی هستند با استفاده ی غیر قانونی از قدرت، ﺁزادی مردم را از بیخ و بن به یغما برده اند. سیاست موسوم به استعمال ایجاد رعب و وحشت در میان مردم در اشكال مختلف، سر نیزه، زندان، سر به نیست شدن و از دست دادن زندگی به قوت خود باقی هستند. هدف ماندن در اریكه ی قدرت و قبض قدرت سیاسی می باشد. برای رسیدن به این غایت و مراد نظام كنونی در طول سه دهه ی عمر خویش مدام در ایجاد بحرانهای ظاهری تردستی كرده و حیله های نهانی را در عمل به كار برده است. بانگاهی گذرا بر كارنامه ی عملی سیاست خارجی ایران این نكته روشن می شود، كه ایجاد تنش و بحرانهای داخلی و منطقه ای از سوی رهبران رژیم در محور معادله ی در قدرت ماندن چرخ خورده است. روزانه شاهد گمانه زنیها و جهت گیریهای گوناگونی هستیم، كه در مطبوعات داخلی و خارجی درج می شود. خمیر مایه ی اصلی بیشتر این مندرجات بر محور روابط بین دولتها و روی موضوعاتی همچون ادامه یا غنی سازی اورانیوم از سوی ایران، ﺁغاز دوره و سر فصلی جدید در روابط بین ایران و ایالات متحده ی ﺁمریكا و بحران فلسطین، عراق، افغانستان نقش می بندند. در پس و پیش این خیمه شب بازیهای سیاسی و جدل تمام ناشدنی هدفی بزرگ نهفته است. در داخل و خارج از ایران تلاش و كوشش واقعی و حقیقی برای به بازیچه گرفتن مردمی است، كه برای زرمداران و استبدادگران در اریكه ی قدرت به عنوان ابزار توجیه سیاست مورد استفاده قرار می گیرند. در بازی و جدل سیاسی بین غرب و ایران، ملتهای مخلتف در رل مهره های شطرنج منافع و مواضح مورد سوﺀ استفاده قرار گرفته و در عمل اراده ی فرد و عموم را در كشاكش تنش و كنش بی‌ فرجام منفعل و خلاقیت و ابتكار اداره ی خویشتن را از ﺁنها سلب كرده اند. زمامداران زورمدار و حاكمان جاه طلب و مردم ستیز در اوان انقلاب با سردادن شعارهای با قافیه و وزن شعری به مردم و ملتها گوشزد نموده اند، كه دشمنان این سرزمین و خاك در كمین نشسته اند و باید همیشه ﺁماده و در سنگر بود. از نگاه ظاهری رهبران انقلاب ایران، ﺁمریكا و اسرائیل از دشمنان ﺁشتی ناپذیر هستند و باید علیه توطئه و نیرنگهای این دولتها جنگید. سیاست داخلی رژیم به نوعی شكل گرفته، كه هر شكست و ناامیدی در پس وجود دشمان خارجی تفسیر می شود. با این سیاست و طرز رفتار، كه ریشه در تاریخ كشورهای استبدادی دارد، سردمداران جمهوری توطئه و حیله خواسته اند با هر نوعی كه شده خود در اریكه ی قدرت باقی بمانند. عدم توانای كشور در امور مربوط به اقتصاد و برنامه ریزی را به گردن قدرتهای خارجی می اندازند و در مقابل به هدر دادن منابع مادی و معنوی ملتهای داخل این محوطه ی جغرافیای شانه خالی می كنند. مردم مسخ شده ی ایران و احاد مردم رنجدیده در عقب سیاستهای فریبنده ی سردمداران نظام بحران زیر سایه ی شعارهایی همچون ایران قدرتمند و دارای انرژی اتمی خواسته و نا خواسته می خواهد در دام غرور هویت ناعقلانی بیفتد. در پی این سیاست درازمدت و طولانی مردمان این وادی پر از ‌ظلمت و ددمنشی از حالت عمل به قطب مخالف ( منفعل) تغیر پیدا كرده اند. دشمن تراشیهای واهی رهبران جمهوری استبداد و وارونه نشان داده شدن بن و اساس تاریخ مملو از شكست شاه و امام باﻋث ایجاد روحیه ی مردمی در انتظار شده، كه زندگی و واقعیت سیاسی كشور را در چرخش كلمات و ادبیات مطبوعات خارج از كشور می بینند. با تكیه بر استنادات تاریخ معاصر به این نتیجه می رسیم، كه مردم و ملتهای زیر سلطه سرنوشت خود را در گرو بخشش دیگران می بینند. سیاست برخی از مردم و ملتهای زیر سلطه، برای نیل به اهداف و حقوق اساسی و اولیه از مدار طبیعی خارج شده و به طواف شعارات و كلمات خبری مشغول شده است. در نتیجه ی این سیاست و دسیسه ی تاریخی چرخه ی استبداد به روال طبیعی می چرخد و چرخهای استبداد و استیلاﺀ بر دوش مردمانی مظلوم و مستضعف سنگینی می كنند. مردم و ملتهای داخل مرزهای ایران با انتظار مهدی لیبرالیزم و ﺁزادی بر ستاره گان پرچم ابرقدرتی خیره شده اند، تا كه شاید همچون صبح امید از پس شب نمایان شود. دیده گان و افكار نخبه و عامه در ایران به عنوان واكنش نسبت به سیاست حیله گرانه ی رژیم به دنبال مبلغین لیبرالیزم هستند. گسترده بودن ایده ی امید بستن به تغیر و تحول بر اساس و زمینه ی ظهور ناجی خارجی، همچون دستبندی محكم اراده ی مردم و عموم را مهار نموده است. كار به جای رسیده، كه پیشروان و پیشكسوتان مبارزه علیه استبداد و سرنیزه در مركز این نقشه ی منفعل كردن و بی اراده كردن مردم قرار گرفته اند. عمق فاجعه در اینجاست، كه بیشتر مردم و فعالان میادین مختلف با نت موسیقی تبلیغاتی می چرخند، كه پشتیبانه ی عملی و عینی نیستند. بر همگان واضح و ﺁشكار است، كه انقلابهای بزرگ و حركتهای گسترده با نیرو و توان داخلی مردم شكل گرفته و پیروز شده اند. در نتیجه ی مهار اراده ی ملتهای زیر سلطه و مردم در ایران و مناطق دیگر جهان، ماندن در قدرت و ادامه ی استبداد برای زمامداران سهل تر می باشد. معادله ی بر اریكه ی قدرت ماندن ﺁخوندها در ایران در منفعل بودن مردم و ملتهای مختلف این مرز و بوم، در انتظار مهدی لیبرالیزم نشستن و باورهای كذب تاریخی نهفته است. تا زمانیكه مردم اراده ی خود را نشناسد و بر سرنوشت خود در عمل تسلط نداشته باشد، پیروزی بر قدرت حاكم تنها با تكیه بر شعارات و ارشادات خارجی جامه ی عمل نمی پوشد و عملی نخواهد شد. تاریخ ملتهای ﺁزاده دنیا درسی بزرگ و تجربه ی گرانمایه برای ملتهای زیر سلطه و مردمان زیر استبداد هستند. تا زمانیكه فرد و عموم در این سرزمین بر ذات و بن قدرت سیاسی فائق نشوند، مشكل است راهی به سوی ﺁینده ای روشن و پر محتوا از لحاظ حل مشكلات و معظلات حقوقی و قانونی باز شود. مردم و ملتهای زیر سلطه اگر از اصل روابط بین دولتها مطلع باشند، در انتطار حتمی ظهور مهدی لیبرالیزم و ﺁزادی در عالم خیالات و وهمها فرو نمی روند. تا مردمی خود سرنوشت خویش را عوض نكند، نه تنها عوض شدن و تغیر عملی و طبیعی صورت نمی گیرد، بلكه در جا زدن و زمینگیر شدن حاصل حتمی این معادله می باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر