شنبه

آقای مصطفی هجری در مصاحبه با تلویزیون "TISHK":


آقای مصطفی هجری، دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران طی روزهای اخیر با تلویزیون "تیشک" در مورد مسائل جاری منطقه، ایران و کردستان مصاحبه داشتند. به دلیل اهمیت موضوعات مطروحه در این مصاحبه و نیز اهمیت اطلاع از دیدگاه حزب دمکرات کردستان در مورد مسائل حساس منطقه، ایران و کردستان از زبان دبیرکل این
حزب، روزنامه‎ی "کوردستان" لازم دانست تا طی گزارش ذیل، این مصاحبه را تحت پوشش قرار دهد و به نظر خوانندگان گرامی برساند.


آقای هجری در پاسخ به سوالی در مورد تظاهرات 13 آبان و تفاوت آن با تظاهرات مشابه گذشته اظهار داشتند: "در رابطه با مسئله‌ی تسخیر سفارت آمریکا در سی سال پیش، حزب دمکرات کردستان ایران در فضای سیاسی آن‌موقع، این عمل رژیم جمهوری اسلامی را محکوم کرد و اعلام کرد که این کار برخلاف اصول و پرنسیپ‌های بین‌المللی است. الان بعد از سی سال، بیشتر کسانی که حتی در تسخیر سفارت آمریکا دخالت و حضور داشتند، به این نتیجه رسیده‌اند که این کار برعلیه منافع ملی ایران و در خلاف جهت ایجاد روابط یا استحکام روابط بین‌المللی است و از همان روزها ارتباط آمریکا با ایران قطع شده است". آقای هجری در ادامه‎ی جواب همین سؤال، به موضوع تظاهرات و راهپیمایی‎های بعد از اعلام نتایج انتخابات دهمین دوره‎ی ریاست جمهوری در ایران می‎پردازد و با اشاره به اینکه شعارهای تظاهرکنندگان در روزهای نخستین این حرکتهای اخیر بسیار ساده و سطحی بوده‎اند، گفتند: "آن موقع ما اعلام کردیم که این شعارها به نفع مردم ایران و در جهت رهایی از چنگال جمهوری اسلامی ایران نیست، زیرا تقلب در انتخابات از آغاز بنیان‌گذاری جمهوری اسلامی ایران جزو سیاست‌های این رژیم بوده و در طی 9 دوره‌ی انتخابات ریاست جمهوری، این تقلبات همچنان اعمال می‌شده و اگر به فرض اینکه به جای احمدی‌نژاد، موسوی از صندوق‌های رأی سر بیرون می‌آورد، بازهم مردم ایران چیزی به دست نمی‌آوردند. خوشبختانه می‌بینیم که در ادامه‌ی این راهپیمایی‌ها، در روزهایی که جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده که مردم را به نفع خودش به خیابان‌ها بکشاند، در روز قدس، شعارها و خواست‌ها تغییر پیدا کرد، یک مقدار بیشتر رادیکالیزه شد، شعارهای "مرگ بر ولی فقیه"، "خواست آزادی و دمکراسی" بیشتر در میان تظاهرکنندگان به گوش می‌رسید و مسئله‌ی دفاع از موسوی و کروبی به نسبت مقایسه با تظاهرات پیشین افت زیاد کرده بود. بعد از آن در تظاهرات 13 آبان می‌بینیم که اصولاً برنامه‌ و شعار تظاهرات به کلی تغییر پیدا کرده است. اگر قبلاً شعارها در راستای پشتیبانی از جمهوری اسلامی ایران و تنها در رابطه با مسائل ساده و ابتدایی بود که به آن اشاره کردم، در این تظاهرات اصولاً شعارهایی ساختارشکنانه و شعارهایی که در راستای سرنگونی جمهوری اسلامی و بنیان‌گذاری سیاست نوین در رابطه با مسائل بین‌المللی، از طرف تظاهرکنندگان به میان آمد". ایشان در ادامه‎ی پاسخ خویش، روند اعتراضات کنونی در ایران را چنین تحلیل می‎کنند: "شرکت‌کنندگان در تظاهرات به طورکلی به این نتیجه رسیده‌اند که رهایی از چنگال این رژیم و این همه ستم و ظلمی که بر مردم روا داشته می‌شود، سرنگونی جمهوری اسلامی ایران و بنیان‌گذاری حکومتی است که در آن دین از حکومت جدا باشد و این یعنی به‌طورکلی از بین بردن جمهوری اسلامی ایران". آقای هجری در پاسخ به این پرسش که: "به نظر شما نقاط ضعف حرکتی که در روز 13 آبان مشاهده کردیم، در حال حاضر شما چه نقاط‌ ضعفی در این جنبش و در این حرکت می‌بینید؟"، با اشاره به دو ضعف سردادن شعارهایی، هر چند کمتر، در حمایت از موسوی و کروبی و نیز پراکندگی تظاهرکنندگان در مقایسه با حرکتهای قبلی، به قابل توجه بودن اهمیت تظاهرات 13 آبان اشاره کردند و اظهار نمودند: "تظاهرات و شعارهای تظاهرکنندگان اپوزیسیون تمام اخبار تظاهرات را تحت‌الشعاع قرار داده بود و کمتر سخنی از تظاهرات طرفداران جمهوری اسلامی ایران به میان می‌آمد". آقای هجری در جواب پرسشی در رابطه با گسترش جغرافیایی تظاهرات در 13 آبان در مقایسه با حرکتهای قبلی، ضمن پرداختن به تجربیات تظاهرات دوران سرنگونی رژیم پادشاهی در ایران و همچنین تظاهراتهای مشابه در کشورهای همجوار و توضیح این امر که "ما شاهد آن بوده‌ایم در این مدت]جریان تظاهرات[، اصولاً در کلان‌شهرها آغاز می‌شود و نطفه می‌گیرد و گام به گام توسعه پیدا می‌کند و اگر شعارها و خواست‌ها در راستای تأمین منافع و خواست‌های اقشار مختلف جامعه باشد، آنها را به تظاهرات و راهپیمایی وصل می‌کند و به تدریج دامنه‌اش به شهرهای بزرگتر می‌رسد، یعنی هر قدر شهرها بزرگتر و جمعیت آنها بیشتر باشد، امکان برگزاری این تظاهرات و نشان‌دادن عکس‌العمل مردم در مقابل رژیم‌های سرکوبگر بیشتر هست و در مرحله‌ی آخر این تظاهرات به شهرهای کوچک انتقال داده می‌شود و به شکل سراسری در می‌آید"، می‎افزایند: "امید این می‌رود که در آینده هم مردم کلان‌شهرهای دیگر ایران به تظاهرات و به عکس‌العمل در مقابل جمهوری اسلامی ایران بپردازند و گام به گام این تظاهرات و عکس‌العمل‌ها به شهرهای کوچکتر هم برسد."


در پاسخ پرسشی در مورد آینده‎ی حرکتها و تظاهرات کنونی در ایران، آقای هجری با به میان کشیدن این احتمال که حرکتی که آغاز شده است "در اثر سرکوب‌های شدید و شدیدتر از آنچه که تاکنون دیدیم، به طور موقت افت بکند، ولی برگشت‌ناپذیر است"، به گذر مردم از اصلاح‎طلبی و شکل‎گرفتن هر چه بیشتر خواست سرنگونی رژیم در میان مردم اشاره کرده و گفتند: "من فکر می‎کنم که در تظاهرات‎های آینده گامهای بیشتر هم به پیش برداشته خواهد شد و این مسیر را مردم طی خواهند کرد تا زمانی‎ که جمهوری اسلامی ایران را سرنگون بکنند و حکومتی را که خواست خود آنان است بنیانگذاری کنند."


آقای هجری در پاسخ به این پرسش که: "جمع‎بندی یا برداشت کلی شما راجع به این روندی که الان در ایران جریان دارد چیست؟"، اظهار داشت: "مردم از اصلاح‎طلبی ناامید شده‎اند و این به نظر من یکی از نقاط قوت این حرکت هست، تردیدها دیگر زایل شده است و مردم راه خودشان را به درستی تشخیص داده‎‎اند و حرکت می‎کنند. رهبری حرکت اگر در آغاز در دست مهره‎های رژیم جمهوری اسلامی ایران بود و آنان هدایت و برنامه‎ریزی تظاهرات را در اختیار داشتند، می‎بینیم که در تظاهرات 13 آبان این رهبری بیشتر در دست خود تظاهرات‎کنندگان و آزادیخواهان هست و به همین جهت هست که شعارهای رادیکال در راستای سرنگونی جمهوری اسلامی و تغییر کلی به میان آورده می‎شود و نقطه‎ی آخر که میشه به آن اشاره کرد این است که، به تدریج که شعارها رادیکالیزه می‎شوند و در راستای سرنگونی جمهوری اسلامی ایران قرار می‎گیرند، پیوستن مردم به صف تظاهرکنندگان بیشتر می‎شود و این مطمئناً گام به گام به پیش خواهد رفت."


مصاحبه‎گر با اشاره به عدم شرکت مردم مناطق ملیتهای تحت ستم د رتظاهرات‎های اخیر و تشدید سرکوب برای نمونه اعدام احسان فتاحیان و تسلیح عشایر در استانهای ملیتهای تحت ستم، دلایل این امر را جویا می‎شود که چرا با وجود این عدم شرکت، سرکوب در این مناطق شدیدتر و گسترده‎تر است. آقای هجری در پاسخ به این سؤال، با مطرح ساختن دو دلیل عمده، از جمله هراس رژیم جمهوری اسلامی از پیوستن مردم ملیتهای تحت ستم به تظاهرات در صورت دربر گرفتن خواستهای آنها و نیز دید امنیتی همیشگی رژیم نسبت به این مناطق، به ویژه کردستان، گفتند: "همیشه ]رژیم[ متوحش بوده از مردم مبارز کردستان و بقیه‎ی ملیتهای ایرانی که مبادا تظاهرات و عکس‎العمل آنها در جهت سرنگونی جمهوری اسلامی بتواند یاری برساند به مخالفت‎هایی که در تهران آغاز می‎شود، در همین راستا می‎بینیم که حرکتهای بسیار کوچک ملیتهای ایرانی در نقاط مرزی، ازجمله بلوچستان، در اهواز، در کردستان و در ترکمنستان با اتهامات بسیار سنگین به شرکت‎کنندگان در تظاهرات یا در ابراز مخالفت‎ها وارد شده و آنها را به زندانهای درازمدت و اعدام محکوم کرده‎اند و این روش از آغاز در جمهوری اسلامی ایران وجود داشته و گام به گام که عکس‎العمل مردم در تهران بیشتر می‎شود وحشت بیشتری سراپای جمهوری اسلامی ایران را فرا می‎گیرد و به منظور جلوگیری از مردم شهرهای مرزی و ملیتهای ایرانی که داغدارتر از مردم تهران هم هستند به علت ستم‎های ملی‎ای که بر همه آنها وارد شده است و به منظور جلوگیری، این ارعاب و وحشت را ایجاد می‎کند". در ادامه‎ی همین پاسخ، آقای هجری می‎افزایند: " به همین جهت بایستی منتظر این باشیم پا به پای اینکه تظاهرات در تهران و شهرهای بزرگ اوج می‎گیرد، شدت سرکوب و خفقان در شهرهای مرزی و در مناطق ملی شدیدتر بشود، هرچند جای گمان نیست که این سرکوبها هم نخواهند توانست مردم را از ابراز نارضایتی علیه جمهوری اسلامی منع بکنند، همچنان که تا به حال دیده‎ایم".


در پرسش بعدی، دو موضوع فاصله و اختلاف میان نیروهای سرکوبگر مختلف رژیم و نیز روحانیت شیعه در ایران با آقای هجری مطرح می‎شود که ایشان در پاسخ با توضیح دلیل بی‎اعتمادی رژیم به نیروهای ارتش و قایل شدن تبعیض از سوی رژیم به نفع سپاه پاسداران و به ضرر ارتش رژیم، اظهار می‎دارند: "طبیعی است که در میان ارتشی‎ها نارضایتی بسیار شدیدی از رژیم جمهوری اسلامی وجود داشته باشد به علت تبعیضات آشکار که بین سپاه پاسداران و ارتش قایل شده است، ولی اگر بحث از خود سپاه پاسداران بکنیم، که نیروی اصلی سرکوب و پشتیبان جمهوری اسلامی هست، بسیار طبیعی می‎نماید اگر فکر کنیم که در این نیرو به ویژه در سطح پایین و بدنه‎ی این نیرو، مخالفت‎ها و نارضایتی‎ها به نسبت جمهوری اسلامی ایران و به ویژه به نسبت سرکوبی که به عهده این نیرو گذاشته شده است، وجود داشته باشد، زیرا این نیرو در مقابل مردم قرار دارد، مردمی که ساده‎ترین خواسته‎های خودشان را فریاد می‎زنند و این مردم کسانی نیستند بجز افراد خانواده‎ی آنها، بجز برادران و خواهران آنها، بنابراین به شکل طبیعی می‎شه گفت این بدنه بایستی ناراضی باشد". در ادامه‎ی همین اظهارات می‎افزایند: "این احتمال را می‎دهم که اگر سرکوب همچنان ادامه پیدا بکند، بالاخره در بین این نیروها و در سطح فرماندهان ـ اگر در سطح بالا هم نباشد ـ در سطح فرماندهان پایین‎تر نارضایتی و نافرمانی پیدا خواهد شد، چون همچنانکه عرض کردم آنها مأمور سرکوب مردم هستند".


در مورد علمای شیعه، آقای هجری با جداگانه توصیف نمودن این قضیه و ذکر این امر که موضوع "علاوه بر اینکه سیاسی است، مذهبی هم هست"، به اعتراض اکثریت علمای مرجع به ویژه علمای قم به رفتار ولی‎فقیه در اعلام پشتیبانی یک‎طرفه از احمدی‎نژاد و سرکوب مردم به شکل وحشیانه اشاره نمودند و افزودند: "نارضایتی علمای شیعه در دو جهت است، یکی در جهت مذهبی که اینها فکر می‎کنند که این نوع سرکوب و این رفتاری که جمهوری اسلامی در پیش گرفته، بیش از پیش جمهوری اسلامی را از نظر افکار عمومی بی‎اعتبار می‎‎سازد و مردم را به نسبت این سیستم متنفر می‎کند در نتیجه، اینها به خاطر حفظ اسلام، اسلامی که خودشان به آن معتقد هستند، مخالف این وضعیت هستند، از نظر سیاسی هم فکر می‎کنند که ادامه‎ی این روش منجر به عکس‎العمل شدید مردم خواهد شد و باعث سرنگونی جمهوری اسلامی، چون می‎دانیم که همه اینها چه علمایی که راضی هستند و چه آنهایی که ناراضی هستند، در حفظ جمهوری اسلامی یکدست هستند و حتی شخصیتی مثل آیت‎الله منتظری که از زمان خمینی مخالفتش را آغاز کرده و در ماههای اخیر چندین بار اعلام مخالفت کرده است با رژیم جمهوری اسلامی و شیوه‎ی عملکرد آن، ولی باز هم مسئله جمهوری اسلامی و حفظ آن برای ایشان مهم هست".


بحران‎آفرینی جمهوری اسلامی در سطح منطقه، از جمله حمایت از شورشیان شیعه یمن و تقابل رژیم با عربستان سعودی و نیز افشاگری دولت آلمان در مورد تهدید اپوزیسیون ایرانی در آلمان توسط سفارتخانه‎ی ایران در آن کشور، محتوای اصلی پرسش بعدی مصاحبه‎گر "تیشک" با آقای هجری بودند. آقای هجری در پاسخ به پرسش اخیرالذکر، با اشاره به سابقه‎ی جمهوری اسلامی در دخالت در امور کشورهای دیگر و به‎ویژه کشورهای منطقه به درازای طول عمر این رژیم و نیز عملکرد سفارتخانه‎های جمهوری اسلامی به عنوان مراکز ارشاد، تسلیح و اطلاع‎رسانی به تروریستها و ترور نیروهای اپوزیسیون که دادگاه میکونوس، نمونه‎ی بارزی جهت اثبات آن است، گفتند: "ببینید اگر بگوییم چرا این کار را می‎کند در حالیکه در داخل با نارضایتی شدید مردم و بحران‎های گوناگون اقتصادی و اجتماعی روبرو هست، شاید یکی از دلایلش این باشد که اصولاً صدور انقلاب جزو ماهیت این جمهوری اسلامیست، این را وظیفه‎ی خودش میداند، اگر در داخل ایران مردم از جمهوری اسلامی بیزار هستند، برای جمهوری اسلامی ایران مهم است که به نام دفاع از حقوق پایمال‎شده‎ی مردم فلسطین، آنان را بسیج بکند که برای جمهوری اسلامی ایران شعار بدهند یا مردم ناراضی بقیه‎ی مناطق کشورهای منطقه‎ی خلیج فارس که از حکومتهای خودشان ناراضی هستند طرفداری بکنند از جمهوری اسلامی ایران و این روش به نظر من همزمان با تشنج‎آفرینی در سطح بین‎المللی، در منطقه هم ادامه پیدا خواهد کرد. بنابراین باز تکرار می‎کنم این سیاست جمهوری اسلامی جزو اصول جمهوری اسلامی ایران هست و چیزی نیست که تازه شروع شده باشد".


در پاسخ به این سؤال که "شما فکر می‎کنید جمهوری اسلامی از دخالت در کشورهای منطقه برهم‎زدن صلح و ثبات مناطق بحران‎خیز منطقه، چه هدفی را دنبال می‎کند؟"، آقای هجری با اشاره به تضاد تعریف منافع ملی از دید مردم ایران با جمهوری اسلامی، بر این اعتقادند که "برای جمهوری اسلامی ایران منافع ملی و همه‌ی شعارهایی که در رابطه با مسئله‎ی حفظ اسلام، استحکام اسلام، دفاع از مستضعفین، اقدام علیه مستکبرین به قول خودشان، همه‌اش در راستای حفظ قدرت جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی ایران از ابتدا تاکنون هیچ‎گاه دغدغه‎ی پشتیبانی از مسلمانان دنیا را نداشته، هیچگاه دغدغه‎ی پشتیبانی از مستضعفین را نداشته است، زیرا ما میدانیم که الان مردم ایران یکی از مردمان مستضعف دنیا هستند، ولی جمهوری اسلامی ایران هیچ وقت به فکر آنها نیست و نخواهد بود. یا در رابطه با مسئله‎ی اسلام، هرجا که منافع ایشان ایجاب کرده، از ستمی که بر مسلمانان روا داشته شده، صرف‎نظر کرده است. مثلاً هیچوقت از مسلمانان کشمیر دفاع نکرده، هیچوقت از مسلمانان چچن نیز دفاع نکرده، هیچوقت از مسلمانانی که در چین بر آنها ظلم می‎رود، دفاع نکرده است". همچنین به شعار پایه‎ای شدند، انواع اتهام‎ها مثل اسلام آمریکایی، اسلام مستکبرین و اینها را به اینها می‎زند، اسلام آنها را باطل و خودش را حق نشان می‎دهد، در نتیجه بسیار طبیعی است که در جهت تضغیف و در نهایت سرنگونی این حکومتها و نفوذ و دست‎اندازی کامل به این کشورهای مسلمان حرکت بکند. حالا اینکه جمهوری اسلامی ایران خودش کی به این نتیجه می‎رسد که این راه، راه غلطی است، من فکر نمی‎کنم جمهوری اسلامی هیچوقت این اندیشه و تعقل را پیدا بکند که متوجه اشتباهات خودش بشود، چون اصولاً این جمهوری ایدئولوژیک در جهت به کارگماردن این ایدئولوژی در خدمت حفظ قدرت خودش هست، هرجا تشخیص بدهد که قدرتش می‎چربد دخالت می‎کند و دست‎اندازی می‎کند".


موضوع هسته‎ای ایران، انعطاف اداره‎ی باراک اوباما در آمریکا نسبت به این موضوع و تداوم بی‎اعتنایی رژیم ایران به قطعنامه‎های صادره‎ی شورای ملل متحد در راستای توقف غنی‎سازی اورانیوم، دیگر موضوعات مطروحه در پرسش مصاحبه‎گر "تیشک" بودند. آقای هجری در پاسخ، با اشاره به موضع حزب دمکرات کردستان ایران در قبال این مسئله گفتند: "ما سالها پیش از این، از آن زمانیکه مسئله‎ی غنی‎سازی اورانیوم در جمهوری اسلامی مسئله‎‎آفرین شد برای افکار بین‎المللی، اعلام کردیم که جمهوری اسلامی ایران تنها در فکر حفظ رژیم هست. در رابطه با این مسئله، جمهوری اسلامی ایران فکر می‎کند که اروپا و همه‎ی منطقه دشمن جمهوری اسلامی ایران هستند، بنابراین در مقابل این دشمنان که بخشی از آنها هم دارای سلاحهای اتمی هستند، بایستی نیرویی داشته باشد که بتواند خودش را حفظ بکند و به دست آوردن سلاح اتمی را چاره‎ساز این مشکل می‎بیند. بنابراین بسیار طبیعی است، جمهوری اسلامی در راستای رسیدن به این هدف حرکت کند و حرکت هم کرده است. چرا جمهوری اسلامی ایران از این برنامه دست برنمی‎دارد، حتی به تعهداتی که در انظار بین‎المللی اعلام می‎کند، به آن پشت پا می‎زند؟ دلیلش این است که اصولاً معتقد نیست که غنی‎سازی اورانیوم تعطیل بشود تا زمانی که به بمب اتمی دست پیدا می‎کند، مگر زمانی که متوجه بشود که تهدیدها آنقدر شدید است که می‎تواند جمهوری اسلامی را که رژیم در فکر حفظ آن هست از بین ببرد، اما تابه‎حال تهدیداتی که سازمان ملل و اروپا و آمریکا کرده‎اند، اعلام به اصطلاح تنبیهاتی که برای جمهوری اسلامی ایران قایل شده‎اند، آنچنان کارایی نداشته که جمهوری اسلامی را به این باور برساند که می‎تواند جمهوری اسلامی سرنگون بشود، به همین جهت جمهوری اسلامی در رابطه با این مسئله مرتب در حال مانور دادن است". ایشان در ادامه‎ی همین پاسخ با پرداختن به نرمش کنونی آمریکا، اظهار داشتند: "بویژه نرمشی که اوباما اعلام کرده در رابطه با مذاکره با جمهوری اسلامی و در رابطه با امتیازاتی که به جمهوری اسلامی می‎دهد به خاطر اینکه که او را به پشت میز مذاکره بکشاند، جمهوری اسلامی ایران این را به عنوان امتیازی فرض می‎کند و به عنوان ضعف آمریکا و اروپا تلقی می‎کند، بهمین جهت به وقت‎کشی و ادامه برنامه‎های خودش در راستای غنی‎سازی اوارنیوم ادامه می‎دهد و اما آنگاه که احساس کند در حال سرنگونی است، که باز برای حفظ جمهوری اسلامی تن به همه‎ی سازشهایی خواهد داد که از طرف نیروهای بین‎المللی بهش تحمیل شده باشد".


آقای هجری در پایان، به پروسه‎ی سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و وظیفه‎ی اقشار و طبقات مختلف مردم پرداخته و گفتند: "من فکر می‎کنم که کار جمهوری اسلامی با وجود همه‎ی سیاست‎های سرکوبگرانه، با همه بحران‎آفرینی‎ها و دشمن‎سازی‎ها در داخل و خارج به جایی رسیده که راه به ساحل نخواهد برد، یعنی جمهوری اسلامی ایران به نظر من، دارد پروسه‎ی سرنگونی را طی می‎کند، به‎ همین جهت فکر می‎کنم مردم ایران، اپوزیسیون، آزادیخواهان ایران، به ویژه ملیتهای ایرانی بایستی گام در میدان بگذارند و در جهت تضعیف بیشتر جمهوری اسلامی و سرنگونی سریعتر آن کوشا باشند تا هزینه بیش از این سنگین نباشد.







چرا 26 آذر، به روز "پیشمرگ" نام نهاده شد؟


حکومت‎های حاکم بر ایران، برای آسمیله‎کردن و امحاء هویت‎نژادی و اتنیکی اقلیت‎های ملی ایران در تلاش بوده‎اند و با سرکوب و مسکوت‎کردن ممتد آزادیخواهان و حرکت‎های دمکراتیک، حقوق این ملت‎ها را نایده گرفته‎اند.



اما در طول تاریخ و در مناطق مختلف این کشور و بالاخص کردستان، برآمدها و خیزش‎هایی از درون جامعه به پا خواسته که سبب رنسانسی فرهنگی و زنده‎نمودن هویت اتنیکی این ملت‎های تحت ستم گشته است.


ستاره پر فروغ تاریخ مبارزات ملت کرد در کردستان ایران، جمهوری


جوانمرگ کردستان بود. جمهوری که در مدتی اندک، تلاش چند ساله آسمیله‎کردن و امحاء حکومت‎های حاکم بر کردستان را بی‎تأثیر ساخت و پایه مبارزات و تلاش برای بدست‎آوردن آزادی را در کردستان ایران و دیگر بخش‎های کردستان بنیان گذاشت.


تولد اصطلاح "پیشمرگ" درآن زمان و نامگذاری مبارزان کرد به این نام، سبب تحولی شگرف و عمیق در مبارزات ملی ملت کرد و به‎وجودآمدن نیرویی مبارز و انقلابی در کردستان گشت. 26 آذر در کردستان ایران و از طرف حزب دمکرات کردستان ایران، به عنوان روز "پیشمرگ" نامگذاری شده است. پیشمرگ در گفتمان آزادیخواهی ملت کرد، اصطلاحی مقدس و دارای خصوصیاتی مشخص است که حاملان این اصطلاح را از مردم عادی جدا می‎نماید.


"پیشمرگ" شناسنامه‎ی مبارزات مشروع ملت کرد و خار چشم حکومت‎های غاصب و حاکم بر کردستان بوده و هست. در کردستان تحت حاکمیت این حکومت‎ها، حتی به زبان‎آوردن این اصطلاح جرم محسوب می‎شود.


ملت کرد سال‎هاست که تحقق آرزوها و خواسته‎هایشان را با این اصطلاح گره زده‎اند و مادران ستمدیده کرد، فرزندانشان را بزرگ و روانه صفوف پیشمرگان کردستان می‎نمایند.


26 آذر در تاریخ ملت کرد در کردستان ایران، جمهوری کردستان و حزب دمکرات کردستان ایران یادآور دو رویداد مهم است که خالق رویداد اول، فرزندان مبارز و آزادیخواه و شاگردان مدرسه پیشوای همیشه زنده کردستان می‎باشند و آن در اختیار گرفتن شهربانی مهاباد و به اهتزاز درآوردن پرچم کردستان برای اولین بار در 26 آذر سال 1324 شمسی می‎باشد.


واقعه دوم، لشکرکشی ارتش شاهنشاهی به کردستان و سقوط جمهوری در 26 آذر 1325 بعد از گذشت 333 روز از تأسیس جمهوری بود. قاضی محمد، پیشوا و رئیس جمهور کردستان، در جریان دادگاهی و تأیید حکم اعدامش توسط مأموران غاصب پهلوی به آنها می‎گوید: "شما یک قاضی محمد را اعدام می‎کنید، اما از هر قطره خون من، یک قاضی محمد متولد می‎شود".


26 آذرروز "پیشمرگ"کردستان نام نهاده شده است. شاید برای بعضی‎ها این سوال به‎وجود آید که چرا این روز؟ این روز که برای ملت کرد فاجعه‎ای بزرگ بود. (سقوط جمهوری در 26 آذر 1325) اما با بینشی عمیق و فهم و درکی دقیق از اندیشه شونیستی غاصبان کردستان می‎توان به این نتایج رسید:


اول: برافراشتن پرچم کردستان و در اختیارگرفتن شهربانی مهاباد توسط فرزندان کردستان، که به عنوان اولین فعالیت نظامی حزب دمکرات کردستان ایران ثبت شده است. پیشوا قاضی محمد در روز 2 بهمن 1324، روز اعلام جمهوری و هنگام اجرای مراسم تحلیف، به قرآن مقدس، پرچم کردستان و نقشه‎ی کردستان سوگند می‎خورد، که این، ارزش پرچم و برافراشتن آن را می‎رساند.


همچنین یکی از نمادهای وجود ملت‎ها پرچم می‎باشد. به همین دلیل روز 26 آذر، از ارزش فراوان ملی برخوردار است.


دوم: همانگونه که اشاره کردیم یکی از اهداف حکومت‎های غاصب حاکم بر کردستان، تلاش در جهت حذف و آسمیله‎کردن ملت‎های تحت ستم ایران و از جمله ملت کرده بوده است، برای مثال در روز 21 آذر 1325، یک سال بعد از تأسیس حکومت ملی آذربایجان، دقیقاً در آن روز ارتش به تبریز حمله می‎کند و چند روز بعد و در 26 آذر، یک سال بعد از برافراشتن پرچم کردستان، جمهوری کردستان را ساقط می‎کند.


چرا غاصبان کردستان، روز حمله را تا این روز عقب می‎اندازند؟ به دلیل اینکه روزهای آزادی و رهایی ملت‎های آذری و کرد را به روز ماتم و تراژدی تبدیل کنند و روزهای افتخارآمیز ملی آنها را به روز عزا و ماتم مبدل ساخته تا هیچ وقت از آن روزها با افتخار یاد نکنند و روزهای پر سرور آزادی ملی را سیاه‎پوش کنند و جنبش‎های آزادیخواهی را از میان ببرند.


انتخاب روز 26 آذر به عنوان روز "پیشمرگ" نه فراموش‎کردن حوادث و اتفاقات تلخ، و نه تجربه کسب‎ نکردن از تاریخ، بلکه عدم تحقق آرزوهای غاصبان کردستان و ادامه‎دادن راه و تحقق آرزوهای رهبران جنبش آزادیخواهی کردستان، از جمله پیشوای کردستان است.


26 آذر، روز تجلیل از آنهایی است، که بهار عمرشان را در میان، کوه‎ها و کوهستان‎ها و سرمای سخت روزهای مبارزه سپری نمودند.


روز بودن و اعلام وجود است. وجود "پیشمرگ" همچون سمبل مبارزه و خار چشم غاصبان کردستان. همانگونه که پیشوا قاضی محمد به مسئولان دادگاه غاصبان کردستان گفته بود و بر خلاف آرزو و خواست متخاصمان، بعد از سقوط جمهوری‎کردستان و اعدام پیشوا، ملت کرد و جنبش آزادیخواهی این ملت از میان نرفت و هزاران قاضی، اسلحه در دست گرفتند و راه رهبر فقیدشان را ادامه دادند.


امروز باعث سرور و افتخار است، که فرهنگ و زبان و اراده آزادیخواهی ملت کرد، به دلیل مبارزات ممتد و خستگی‎ناپذیر "پیشمرگان ملت و وطن" در عالی‎ترین سطح است و روز به روز به اهدافش نزدیکتر می‎شود.