دوشنبه

تلاش احزاب کومله و دموکرات برای خودمختاری کردستان

بعد از برکناری رژیم پهلوی در انقلاب مردمی پنجاه وهفت، احزاب عمده کردستان از جمله حزب دموکرات کردستان خواهان به رسمیت شناخته شدن خودگردانی داخلی مناطق کردنشین شدند. دکتر قاسملو دبیرکل حزب ، خودمختاری را تجزیه ایران ندانسته و تاکید می‌کند که فقط خواستار خودمختاری در امور داخلی استان زیر نظر دولت مرکزی است. بلافاصله پس از پیروزی انقلاب پادگانها در مناطق کرد نشین تصرف می‌شود که غنی بلوریان ( از رهبران سابق حزب توده ) آنرا با تایید قاسملو دبیر کل حزب می‌داند و حزب دموکرات در کنار کومله و برخی از گروههای تندور چپ گرا همچون پیکار و سازمان فدائیان خلق اقلیت فعالیت نظامی را آغاز می‌کنند.این وضعیت در نهایت به درگیری نظامی میان دولت و احزاب مذکور انجامید که اواسط دهه شثت به شدت و تا کنون بصورت پراکنده ادامه داشته‌است.
روزنامه کیهان مورخ ۱۸/۱/۱۳۵۸ گزارشی در مورد تخلیه دستجمعی بیش از ۳۰ روستای کرد زبان ناحیه سومای و برادوست بر اثر فشار فئودال‌ها و عوامل مسلح چاپ کرد.

عبدالله ابریشمی در این باره در روزنامه کیهان می‌نویسد:
در آذربایجان غربی با تحریک برادران ترک و شیعه علیه کردها و با کمک انحصارطلبان قدرت در این خطه یک جو فاشیستی ضد کرد بوجود آورده‌اند که موجب فجایع نقده، قارنه، کانی ماسیده و... گردید. این فجایع بهانه مناسبی برای تبلیغات علیه انقلاب اسلامی به دست دشمنان داخلی و خارجی سپرد، و موجب بدبینی شدید کردها نسبت به حکومت شد.
[۱]
بخشی از فرمان
خمینی در ۲۷ مرداد ۵۸ در صدور حکم حمله به کردستان:


« از اطراف ایران گروه‌های مختلف ارتش و پاسداران و مردم غیرتمند تقاضا کرده‌اند من دستور بدهم به سوی پاوه رفته، غائله را ختم کنند. من از آنان تشکر می‌کنم و به دولت و ارتش و ژاندارمری اخطار می‌کنم، اگر با توپ‌ها و تانک‌ها و قوای مسلح تا ۲۴ ساعت دیگر حرکت به سوی پاوه نشود، من همه را مسئول میدانم...»[۲]


در بعد از ظهر آن روز خمینی در جمع نمایندگان مجلس خبرگان در قم در بارهٔ درخواست مردم کردستان برای خودگردانی چنین گفت:


«... مرزها را آزاد کردند، قلم‌ها را آزاد کردند، گفتار را آزاد کردند، احزاب را آزاد کردند، به خیال این که این‌ها یک مردمی هستند... این‌ها خرابکارند، دیگر با این اشخاص نمی‌شود با ملایمت رفتار کرد... این‌ها یک جمعیت خرابکار هستند، یک جمعیت فاسد هستند. این‌ها را ما نمی‌توانیم که بگذاریم که هر کاری که دلشان می‌خواهد بکنند. حالا هم اعتراض کرده‌اند که خود شماها دارید این کارها را می‌کنید. نظیر آن‌ها که پریروز و چند روز پیش آن خرابکاری را کردند... خودشان ایجاد غائله می‌کنند بعد گردن مردم می‌گذارند... یک چنین مردمی هستند... با این‌ها باید با شدت رفتار کرد و با شدت رفتار می‌کنیم...»[۳]


روز قبل از کشتار قارنا علمای اهل سنت کردستان طی نامه‌ای اعتراضی در مورد کشتار کردها به خمینی چنین نوشتند:
بر اثر تبلیغات شوم و اخبار ناصحیح مشتی مغرض و نا آگاه ذهن رهبر را علیه ملت کرد مشوب نموده و موجب گردیده علیه ملت کرد اعلام بسیج عمومی شود و در نهایت قساوت و بی رحمی افراد غیر مسلح و بیگناه را که جرمی جز کرد بودن و سنی بودن ندارند در دادگاه اسلامی بدون محاکمه محکوم و تیرباران شوند
[۴]}}
درگیری‌های قومی
درگیری میان کردها
به جز درگیری احزاب کرد و چپ با نیروهای دولتی در کردستان ( که پس از آغاز جنگ از سوی عراق به شدت حمایت می‌شدند) درگیریهای قومی نیز میان احزاب مذکور و کردهای طرفدار دولت مرکزی رخ داد که از جمله آن درخواست حزب دموکرات از ایل منگور برای عدم همکاری با دولت و تحویل دادن سلاح هایشان بود. در پی مقاومت ایل مذکور درگیرهای خونین میان طرفین روی داد. ( مصاحبه حقگو استاندار وقت آذربایجان غربی با مجله چشم انداز ایران ، ویژه نامه کردستان)
تصرف نقده توسط حزب دموکرات و درگیری کردها و آذری ها
حزب دموکرات پس از برگزاری میتینگ مسلحانه در مهاباد ، اعلام کرد که قصد برگزاری چنین مراسمی در شهرستان نقده از توابع آذربایجان غربی رادر اردیبهشت ۵۸ دارد. بخش قابل توجهی از جمعیت این شهر آذری هستند. و هر دو ( کرد و آذری) از ایل قره پاپاق.این اقدام تحریک آمیز نوعی قدرت نمایی در برابر اقوام غیر کرد منطقه تلقی می‌گردد. حزب دموکرات نهایتا با چند هزار نیروهای نظامی کرد و غیر کرد شهر را به تصرف در میاورد.متقابلا از ارومیه نیروهایی به رهبری آیت الله حسنی به سمت نقده حرکت کرده و با نیروهای حزب دموکرات درگیر می‌شوند در جریان درگیری‌ها عده کثیری از مردم کشته می‌شوند از جمله میرزا علی بدلی به همراه خانواده ۱۱ نفره وی به نحو فجیعی به قتل می‌رسند. پس از ان نیروهای آذری در درگیری با نفرات حزب دموکرات حضور گسترده تری میابندو از جمله نیرویی به نام جوانمردان تشکیل دادند.
درگیری دوآب وکشتار قانا
در روز ۱۰/۶/۵۸ ( یک روز قبل از کشتار) در پاسگاه دوآب میان نیروهای حزب دمکرات و یک گروه از نیروهای مسلح جوانمرد اهل نقده جنگی صورت میگیرد که منجر به کشته شدن پانزده نفر از نیروهای مسلح موسوم به جوانمرد می‌شود،( به روایتی دیگر این افراد بطور غیر مسلح و برای سرکشی به خانواده هایشان فاقد اسلحه از پادگان جلدیان عازم نقده بودند که در کمین نیروهای حزب دموکرات قرار گرفته و کشته می‌شوند) بعد از انتقال اجساد کشته شدگان به نقده اوضاع شهر متشنج می‌شود. عده‌ای از ساکنین ترک زبان و بستگان کشته شده گان خواهان گرفتن انتقام از کردهای ساکن شهر می‌شوند، اما دخالت معتمدین شهر مانع از کشتار کردها در نقده می‌شود جو متشنج شهر باعث می‌شود تا کردها در صدد ترک روستاها و نقده بیفتاند، عظیم معبودی که ( مهدی بهادران نماینده حسینعلی منتظری از او به‌عنوان یکی ازعوامل کشتار یاد می‌کند) خطاب به معتمدین و کدخدای ده قارنا نامه‌ای نوشت که متن آن چنین است: جناب اقای بهلول گلستان و عزیز بازدار و خلیل خسروی. پس از سلام خواهشمندم برای آمد و رفت شهر برای خاربار(خواربار)ده قارنا هم خودتان و هم برادران دیگرده قارنا آمد و رفت داشته باشید. هرکسی کوچک‌ترین ناراحتی برای شماها و برادران کرد دیگر ایجاد نماید فوری به انتظامات یا خود بنده مراجعه فرمایید تا باسم ضد انقلاب ان کس را گرفته و به مقامات دولتی تحویل دهم خلاصه هیچگونه وحشت و ناراحت نباشید، ما هم برادر هستیم. با تقدیم احترام حاج عظیم معبودی – امضاء‌:۱۰/۶/ ۱۳۵۸ این نامه مردم روستا را از ترک روستا منصرف می‌کند و باعث می‌شود تا آنها مطمئن شوند که حمله‌ای در کار نخواهد بود. اما در روز ۱۱ شهریور ماه روستا محاصره می‌شود در حدود ساعت یک بعد از ظهر، حدود صد نفر ملبس به یونیفورم‌های سپاه[نیازمند منبع] با اسلحه‌های ژ۳و قمه وارد روستا می‌شوند محمود مستورزاده روحانی روستا که متوجه نیت عوامل مسلح شده بود قرآن را بر می‌دارد و از آنها می‌خواهد تا شفاعت قرآن را قبول کنند و از کشتار مردم صرف نظر کنند، اما افراد مسلح وی را میکشند و سپس سرش را می‌برند. کسانی که توانستند خود را پنهان کنند و یا اینکه بگریزند جان سالم بدر می‌برند و بقیه ساکنان روستا که ۶۸ نفر بودند، در عرض سه ساعت قتل عام می‌شوند. افرادی که توانسته بودند از روستا فرار کنند به کوهستان بوداخ پناه می‌برند. حمایت افراد تندرو مسلح با توپ وتانک نشانه‌ای آشکار از حمایت دولتی برای کشتار مزبور بشمار می‌رود. نوشتن نامه توسط عظیم معبودی در روز قبل از کشتار و همچنین شرکت نامبرده در قتل عام اهالی روستا به خوبی سازمان دهی بودن کشتار را مشخص می‌نماید.
اقدامات و تحقیقات بعد از کشتار
ابوالحسن بنی صدر که در آن زمان روزنامه انقلاب اسلامی را در اختیار داشت در چند سطر به این فاجعه پرداخت و عاملین این جنایت را افرادی خارجی و خارج از مرز قلمداد کرداما در شماره ۶۵۲ روزنامه انقلاب اسلامی در هجرت چنین نوشت: در ﺁن زمان، همین امام جمعه ارومیه حجت السلام حسنی نماینده امام خمینی در ﺁذربایجان غربی بود و به این دلیل که تعدادی از نیروهای کومله برای حمله به نیروهای نظامی ایران در روستای قارنا با سنگر گرفتن در پشت سر مردم به نیروها حمله می‌کردند، دستور داد برای کشتن افراد کومله مردم را قتل عام کنند.مهدی بهادران که از سوی حسینعلی منتظری مسئول تحقیق در مورد کشتار قارنا شد، در گزارشش که در روزنامه اطلاعات مورخ ۲۶/۶/۱۳۵۸ بچاپ رسید، می‌نویسد: با تحقیقات مفصل که گزارشات و نوارهای موجود جوانمردان استخدامی ژاندارمری و مجاهد نماهای نقده تحت سرپرستی آقای معبودی و سرگرد نجفی در قارنا از توابع نقده حداقل ۴۵ نفر را بدون گناه قتل عام کرده در محل سکونت آنها و بعداً کشته‏‌ها را در بیابان‏ها انتقال داده ‏اند که وانمود نمایند در جنگ کشته شده ‏اند و دهات را غارت کرده و به آتش کشیده ‏اند و استوار بیگلری در کوپلکو ۵ نفر را کشته و این در اثر بی لیاقتی یا خیانت و توطئه فرماندهان ژاندارمری از یکسو و تحریک احساسات ضد کردی و بیدار شدن روح انتقامجوئی بر ضد کردهای معصوم از سوی دیگر است متاسفانه با اینکه عاملین این کشتار شناخته شده ‏ان به علت حمایت ظهیر نژاد ( فرمانده لشکر ۶۴ ارومیه)از مفسدین محلی امکان دستگیری و مجازاتشان نیست در نقده و حومه و بلکه سراسر کردستان و آذربایجان غربی یکی از عوامل جنگ و خونریزی وجود ملانماهای ساواکی با تعصب ضد کردی و فئودالهای مسلح است که توسط ارتش و ژاندارمری مسلح شده ‏اند ادله و شواهدی در دست است که در کردستان و آذربایجان غربی یک توطئه مرموز در جریان است، زیرا فئودالها و مالکین که در رژیم گذشته عامل اجرائی شاه در منطقه بوده ‏اند توسط افرادی نظیر دکتر چمران، تیمسار ظهیر نژاد، فرمانده لشکر ۶۴ ارومیه سرهنگ شهبازیان و سایر فرماندهان ارتشی و ژاندارمری تا بن دندان مسلح شده ‏اند و در برابر مردم مستضعف که سالیان زیاد از دست فئودالها زجر کشیده ‏اند تحت فشار قرار می‏گیرندبه دنبال این حادثه قارنا حقگو استاندار وقت آذربایجان غربی اعلام کرد: که مسببین این حادثه دستگیر و مجازات خواهند شد. سپس هیاتی مرکب از حکیم‌نژادی از سوی نخست‌وزیر، محمد باقر هاشمی از طرف استاندار آذربایجان غربی و عبدالله رحیمی برادر حاج ملا صالح رحیمی (امام جمعه اهل سنت نقده)به این روستا عزیمت کرد و پس از تماس با روستاییان و تحقیق پیرامون این حادثه فجیع، گزارش خود را تسلیم نخست‌وزیر و استاندار آذربایجان غربی کرد
صادق خلخالی که خود عامل بسیاری از اعدام‌ها در کردستان بوده بعد از کشتار قارنا در تلگرافی به دفتر خمینی چنین می‌نویسد: بسمه تعالی دفتر محترم امام خمینی دامت برکاته
جریانات جان سوز قارنه دل هر انسانی را می‌سوزاند. ملا محمود مستورزاده که با قرآن به پیش واز مردم رفته عمال معبودی و سرگرد نجفی و عزیز قادری و ملا حسنی آن‌ها را کشته‌اند و شصت و پنج نفر به طرز فجیع.اگر امام به این امر جان سوز رسیدگی نفرماید پس کدام مقام رسیدگی کند. با احترام - صادق خلخالی ۲۰ /۶/۱۳۵۸. با اینکه تحقیقات زیادی در مورد این کشتار از سوی هیئت حسن نیت،
مهدی بهادران نماینده حسینعلی منتظری، نماینده نخست وزیر و... انجام گرفت و مسببان کشتار شناخته شدند و نیز تمامی مسئولان وقت وعده دادند که مسببان مجازات گردند، تا کنون هیچ کدام از مسببان مجازات نشده‌اند.
حقگو استاندار وقت آذربایجان غربی در مصاحبه با مجله چشم انداز ایران می‌گوید:" آیا تحقیقاتی برای ریشه‌یابی حادثه قارنا شد؟
ظاهراً دو گروه اظهار نظر کرده‌اند یکی آقای بهادران که از سوی آقای آیت‌الله‌العظمی منتظری به منطقه آمدند و یکی هم گزارش استانداری بود چیزی در این مورد به‌خاطر دارید؟‌ گزارش آقای بهادران به دست من نرسید احتمالاً بعد از فوت نامبرده از بین رفته باشد. آمدن آقای بهادران به منطقه بدون خبر و هماهنگی بود خودشان آمدند و اظهارنظرهائی هم کردندو رفتند البته زحمات آقای بهادران و مانند ایشان که در مواردی برای انجام مأموریت‌هائی به منطقه می‌آمدند ناشی از عشق و علاقه شان به انقلاب بود و قابل احترام و تقدیر است اما این کارهای هماهنگی نشده همه موازی کاری و باعث لوث مدیریت می‌شد و نهایتا نیز نتیجه‌ای هم نداد. از گزارش استانداری چیزی خاطرم نیست. "
فضل الله صلواتی نیز به بی خبر ماندن دولت موقت از این رویداد و سایر موارد درگیری‌های مرزی اشاره می‌کند.

در سپتامبر سال ۲۰۰۵
مادح احمدی روزنامه نگار مستقل و همکار بسیاری از نشریات کردی به هنگام بازگشت از کردستان در منطقه مرزی سرو آباد دستگیر شد. وی در حال تحقیق در بارهٔ کشتار مردم روستای قارنا در دهه پنجاه ( شمسی ) بود. مدارک، اسناد و دست نوشته‌های وی توسط ماموران انتظامی ایران به عنوان مدرک جرم به هنگام دستگیری ضبط شد، و در این راستا به یک سال حبس و ۵۰ ضربه شلاق تعزیری محکوم گردید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر