سه‌شنبه

انشعاب در حزب دمکرات کردستان ایران (حدکا)

حزب دمکرات کردستان ایران (حدکا) در 25 شهریور 1324 در شهر مهاباد تاسیس شد و بعد از مدت کوتاهی ازتاسیس خود، از فروپاشی قدرت مرکزی در مهاباد و اطراف (جنگ جهانی دوم که‌ روسیه‌ از شمال و انگلیس از جنوب ایران را اشغال کرده ‌بودند) استفاده‌ کرد و جمهوری مهاباد را بنیان نهاد و قاضی محمد به‌ ریاست حکومت کردستان در ایران برگزیده‌ شد. این حکومت اقلیمی اگرچه 11 ماه دوام داشت ولی صحفات رنگینی را در تایخ ملت کرد تدوین کرد که در این میان میتوان
به دمکراتیک بودن این حکومت و جنبش اشاره کرد. در این جمهوری بود که‌ کردهای کردستان ایران برای اولین بار خود را شهروند درجه‌ 2 تصور نمی‌کردند؛ برای اولین بار بود که ‌فرزندان کرد به‌زبان مادری خود کردی در مدارس تدریس میکردند؛ برای اولین بار بود آزادی بیان، مذهب و تجمعات و غیره... در جمهوری کردستان بطور کامل مورد استفاده شهروندان قرار میگرفت و مهمتر از همه در این مدت کوتاه، مردم در حکومت جمهوری کردستان احساس آرامش و امنیت تمام را میکردند.


1-انشعاب اول :

بعد از کنگره‌ چهارم حزب در سال 1358 شمسی، با دخالتهای بیمورد حزب توده‌ و تفرقه‌ افکنیهای رهبران این حزب در درون حدکا که‌ از طریق دارودستهای که‌ در درون حدکا و رهبریش داشتند توانستند که جسته حزب به تکان درآورند. جلسه‌ی باحضور اعضای کمیته‌ مرکزی و اعضای عللبدل کمیته‌ مرکزی در روستای برایمه‌ در نزدیکی شهر مهاباد گرفته‌ شد که‌ در آن جلسه‌ آقای‌ غنی بلوریان(عضو دفتر سیاسی وقت) نوشته‌ای از جیب خۆد در آورد که‌ بعدها به‌ اعتراف خودش (در یکی از مصاحبه های که‌ چند سال اخیر انجام داده‌ بود) این نوشته از طرف حزب توده‌ برای ایشان و همراهانش در درون حزب تنزیم شده‌ بود قراعت کرد و حزب و رهبیش را مورد تهدید قرار داد و خواستار خلع سلاح حدکا و تسلیم بی قیدوشرط به رژیم تازه به قدرت رسیده خمینی و مبارزه بر علیه امپریالیزم و انتخاب ایشان به‌ دبیر کلی حزب شد. خلاصه‌، درخواست این گروه پیروی از سیاست حزب توده‌ و سازش با رژیم آخوندی بود. ولی علیرغم تهدید افشاگری از حزب و رهبریش و درخواست پیوستن حدکا به حزب توده و متحد رژیم آخوندی، حدکا زیر فشار خواستها و تهدیدات ایشان و حزب توده شانه خالی نکرد .
درآواخر بهارسال1359 بیانیه‌ 30 صفحه‌ای به‌ نام حزب دمکرات کردستان ایران " پیروان کونگره‌-چهارم" انتشار و پخش شد که‌ به‌ امضای این افراد رسیده‌ بود: غنی بلوریان، دکتور رحیم سیفی قاضی، فوضیه‌ قاضی ، فاروق کیخسروی(در حال حاضر در ایران هستند)، نوید معینی، احمد عزیزی(بعد از انشعاب اخیر به ‌انشعابیون پیوسته و تئورسیان و عضو رهبریشان میباشد‌)، هیمن شیخ‌السلامی(از شعرای معروف کردستان ایران) بودند انشعاب کردند و اسم خود را "حزب دمکرات کردستان ایران- پیروان کنگره چهارم " نامیدند. البته این گروه بعدا در میان حدکا و مردم کردستان به گروه هفت-نفری شناخته شدند. این عده‌ برای مدت زیادی دوشادوش نیروهای سرکوب گر جمهوری اسلامی ایران بر علیه مبارزین کرد جنگیدند و خدمات فراوانی به‌ حکومت سرکوبگر آخوندی نمودند که‌ بعدها خود به‌ خود از هم متلاشی شدند.


حدکا تا به‌ امروز 13 کنگره‌ خود را پشتسر گذاشته است؛ کنگره‌ حزب از نماینده‌گان تمامی اعضای حزب در کردستان و خارج که‌ در کنفرانسها انتخاب میشوند (بجز اعضای حزب در داخل کشور که‌ بخاطر مسائل امنیتی نمیتوانند نماینده‌ بفرستند)و همچنین اعضای کمیته‌ مرکزی، اعضای عللبدل کمیته‌ مرکزی و مشاورین کمیته‌ مرکزی حزب تشکیل میشود. حدکا در 62 سال عمر خود فراز و نشیبهای گوناگونی را طی کرده‌ است و موفقیتهای فراوانی را بدست آورده است و همچنین ضربات سهمگینی را هم متحمل شده‌ است؛ نه‌ با موفقیتهایش از خود بی خود شده و نه‌ با ضربات وارده‌ کمر خم کرده‌ است. حدکا در طول حیات مبارزاتی خۆد 3 انشعاب را تجربه کرده که‌ در این نوشتار مختصرا به‌ آنها میپردازم .
2-انشعاب دوم :
حدکا بعد از شروع فعالیت علنی خود در اوایل انقلاب و همزمان با شروع جنگ در کردستان و پیوستن هزاران نفر از مردم کردستان به صفوفش این فرصت مهیا نشد که آرایشی در رهبری خود ایجاد کند و با رهبری امروزی حدکا را رهبری کند. شهید دکتر قاسملو و رهبری حزب متاثر از انشعاب گروه هفت-نفره و جلوگیری از همچنین رویدادی بی جسته حزب در کنگره‌ هشتم حدکا که در دیماه‌ 1366 در شهر سلیمانیه‌ در کردستان عراق برگزار شد طرحی را به‌ نام 'لیست فیکس' برای انتخاب اعضای رهبری ارائه نمودند که‌ اعضای کنگره بجای انتخاب تک‌تک اعضار رهبری چندین لیست انتخابی داشتند.‌ هدف دکتر قاسملو و رهبری حزب از این امر شناسایی چهره تعداد عقیلی از رهبری حزب که مانع پیشرفت در این حزب بودند بود و آشکارا در کنگره اعلام کرد که حاضر به فعالیت با این تعدا نیست ولی انها حق دارند لیست خود را ارائه نمایند ولی قاسملو حاضر به بودن در لیست آنها نبود. این طرح علیرغم مخالفت بخشی از اعضای کنگره به رای گذاشته‌ شد و در نهایت رای لازم را بدست آورد و مورد تصویب کنگره قرار گرفت. تعدادی از اعضای شرکت کننده‌ که‌ قبلآ در رهبری حزب بودند و میدانستند که‌ با این طرح نمیتوانند دوباره‌ عضو رهبری حزب شوند سرسختانه باآن‌ به‌ مخالفت پرداختند. میگویند حسن رستگار(رهبر منشعبین کنگره هشتم) از دکتور قاسملو می پرسد آیا میشود که‌ آنها هم لیست دیگری مطرح کنند؟ دکتر قاسملو در جواب میگویند: بله. در ادامه‌ رستگار میپرسد: آیا شما حاضرید که‌ در لیست ما هم باشید؟ ایشان میفرمایند خیر. آقای رستگار میگویند پس لیستی که‌ دکتور قاسملو در آن نباشد یعنی هیچ. دکتور قاسملو در دفاع از این طرح میگویند من با افرادی مثل حسن رستگار که‌ هیچ گاه مخالف نظرات و عملکرد من نیستند حاضر به ادامه همکاری نیستم. دلیلش هم این است که‌ فردی فعال و سودمند برای حدکا نیست و یا با افرادی امثال آقای رستگار حاضر نیستم کار بکنم ولی با شخصی مانند دکتر صادق شرفکندی که‌ همیشه‌ پیگیر کار خود و منتقد من است با جان و دل حاضر به همکاری هستم.
بیشتر از یک ماه‌و نیم از کنگره‌ حزب سپری نشده‌ بود که این گروه با تصمیمی که از پیش اتخاذ کرده بودند در مورخه اول فروردین 1368 شمسی صفوف خود را از حدکا جدا کردند و خود را حزب دمکرات کردستان ایران "رهبری انقلابی"! نامیدند. در این مدت رهبری حزب بخصوص شخص دکتور قاسملو بسیار سعی کردند که‌ معترضین صفوف خود را از حزب جدا نکنند ولی این کوشش و تلاش بی فایده‌ ماند چون این دسته از آن گروه از منازعان و گروهایی که‌ چشم دیدن دستاوردهای حزب را نداشتند قول همکاری گرفته‌ بودند. در بیاننامه‌ای که‌ صادر کردند تهمتهای بسیاری را به‌ رهبری برگزیده کنگره هشتم حدکا بخصوص شخص دکتور قاسملو نمودند که‌ که در این نوشته از ان پرهیزی میکنم.لازم میدانم که‌ نوشته عبدوللا حسن زاده دبیر کل پیشین حزب دمکرات کردستان ایران در مورد این انشعاب‌ را که‌ در کتاب 'نیم صده مبارزه' آمده است در اینجا درج نمایم."اگر جدائی این افراد آنهم به‌ این شیوه‌ نادرست و در آن موقع نامناسب ضربه‌ محلکی به‌ مبارزه‌ ملی دمکراتیک خلق کرد وارد کرد انتخاب اسم حزب دمکرات کردستان ایران بر خود ضربه‌ بزرگی بر پیکر این حزب وارد کردند از آن مهمتر اینکه‌ آنان به‌ این هم راضی نبودند مثل آنکه‌ بخواهند به‌ حزب دمکرات اعلان جنگ بدهند تمامی اسمهای ارگانهای حزب را بر ارگانهای خود نهادند از جمله روزنامه رادیو و نشریات مختلف این حزب را. حزب دمکرات از طریق احزاب دوست و شخصیتها پیغامهای متعددی را آرسال نمود و همچنین از راه بیانیهای رسمی از آنان خواست نامی متمایز از حدکا برای خود انتخاب کنند تا در بین احزاب و سازمانهای انقلابی و مبارز اخلال بوجود نیاورند، ولی متاسفانه‌ همه‌ این تلاشها بی سود ماند."روز جمعه‌ 23تیر 1368 دکتر عبدالرحمان قاسملو دبیر کل حزب دمکرات کردستان ایران، بزرگمرد تاریخ مبارزات کردستان و ایران، رهبری راستگو، سیاستمداری به‌ تمام معنا، مبارز سختگی ناپزیر، در یک نقشه‌ جنایتکارانه‌ در حالی که‌ برای گفتگو در مورد مسئله‌ کردها از طرف دیپلومات تروریستاهای حکومت آخوندی به‌ وین دعوت شده‌ بود همراه عبدالله قادری‌آذر عضو کمیته‌ مرکزی و مسئول نمایند‌گی حزب در خارج از کشور و دکتور فاضل ملا محمود(استاد دانشگاه در اتریش) کرد عراقی ترور شدند و دولت اتریش نگران منافع‌ اقتصادی با ایران بدون هیچ گونه‌ محاکمه‌ یا بازپرسی از مظنونین، آنها را تا فرودگاه اسکورت کرده و به‌ ایران بازگرداندند.
افراد زیادی بعد از ترور یا قبل از آن در مورد شخصیت او صحبت کردند که‌ لازم میدانم گفته‌های بعضی از این شخصیتها و افراد را در اینجا بیاورم. حسن رستگار مخالف اول دکتر قاسملو در کنگره‌ 8 میگوید قاسملو سیاستمدری واقعی بود او در سیاسیت قادر بود مانور سیاسی بدهد. حوسین مدنی مخالف دیگر وی در کنگره‌ 8 میگوید قاسملو شخصی کبیری است که حاضرم اگر او اجازه‌ دهد تا پایان عمر جلوی درش را جارو بزنم. کریس کوچرا نویسنده‌ معروف فرانسوی که‌ تا به‌ حال چند کتاب در مورد تاریخ کردها نوشته‌ مینویسد در تاریخ مبارزات کردها میشود‌ تنها به‌ دکتر قاسملو اشاره‌ کرد که‌ میتوانست یک رهبر سیاستمدار برای کردها باشد و فردی زیرک و کاردان بود. دکتور علیرضا نوری زاده‌ ژونرالیست و آگاه به‌ مسائل خاورمیانه‌ در کتاب با 'خون و دل نوشتم' میگوید "مگر میشد دکتور قاسملو را برای یک لحضه‌ ببینی و شیفته‌ آن و مبارزات خلق کرد نشوید". حسن ماسالی فعال سیاسی در یکی از جشنهای سالروز تاسیس جمهوری کردستان در آمریکا میگوید "بعد از سرنگونی رژیم پادشاهی اگر حکومتی دمکرات سر کار می آمد دکتور قاسملو بهترین و تنها گزینه‌ بود برای رئیس جمهوری ایران." برنارد کوشنروزیر امور خارجه‌ کنونی فرانسه‌ در یادداشتی در موقع بخاکسپاری دکتور قاسملو می نویسد "من هر گاه دکتور قاسملو را زیارت میکردم درس تازه‌ ای از او یاد میگرفتم" دکتور قاسملو دوستان زیادی داشت که‌ در سالیان اخیر کمکهای شایانی را به‌ کردها از جمله کردهای عراق کردند که در بین آنها میتوانیم به همسر رئیس جمهور پیشین فرانسه،‌ مادام میتران اشاره کرد.بعد از ترور دکتور قاسملو در جلسه‌ کمیته‌ مرکزی حزب دکتورمحمد صادق شرفکندی معروف به‌ دکتور سعید که‌ معاون ایشان بود به‌ دبیر کلی حزب برگزیده‌ شد و کاک مصطفی هجری (دبیر کل کنونی حدکا) را به جایگزین خود معرفی نمود. درکنگره‌ نهم هم حزب دمکرات کردستان ایران بار دیگر دکتر سعید شرفکندی را به‌ دبیر کل حزب انتخاب کرد.
هنوز آن زخم عمیقی که‌ به پیکر مبارزات مردم ایران بخصوص خلق کرد در ترور ناجوانمردانه دکتر قاسملو وارد شده‌ بود التیام نیافته‌ بود که‌ در برنامه‌ی طرحریزی شده از طرف رهبران تروریست پرور جمهوری آخوندی دکتر شرفکندی و همراهانش فتاح عبدلی عضو کمیته‌ مرکزی حزب و نماینده‌ حزب در خارج از کشور و همایون اردلان نماینده‌ حزب در آلمان و نوری دهکردی دوست و همیار هیات حزب که‌ برای شرکت در نوزدهمین کنگره‌ سوسیالیست انترناسیونال به‌ آلمان سفر کرده‌ بودند بر‌ طبق نقشه طراحی شده رژیم، تروریستهای اجیر شده‌ جمهوری اسلامی ایران وارد رستوران میکنوس شدند و میز اعضای حزب را در همان رستوران که برای تبادل نظر با اپوزسیون ایرانی دور هم جمع شده بودند مورد هدف قرار میدهند وآنها را به‌ قتل میرسانند. حدکا باری دیگر ضربه ناجوانمردانه‌ای را بر پیکر خود احساس کرد .
لازم به‌ ذکر است که‌ برای اولین بار بود که‌ بعد از ترور دکتور شرفکندی و همراهانش جمهوری اسلامی و در رأس آن رهبران این حکومت به‌ طور ‌غیابی دادگاهی میشدند و حکم جلب بین اللملی برای تعدادی از سران حکومت از جمله‌ خامنه‌ای رهبر حکومت رفسنجانی رئیس جمهور وقت و علی فلاحیان رئیس اطلاعات و ولایتی وزیر امور خارجه‌ جمهوری اسلامی ایران را صادر کرد. همچنین لازم به‌ ذکر است که ‌در حزب دمکرات تنها رهبران این حزب نبودند که‌ مورد هدف تروریست دولتی جمهوری اسلامی ایران قرار گرفتند بلکه‌ از سال 1991به‌ بعد( بعد از آزادی کردستان عراق از زیر کنترل حکومت بعث عراق )جمهوری اسلام توانست در کردستان عراق نفوذ کند و تروریستهای آموزش دیده‌ و یا اجیر شده‌ خود را به‌ مناطق کردستان عراق فرستادو در عرض 7 سال حدود 260 نفر که‌ بیستر آنها اعضا و هواداران حزب دمکرات بودند را ترور کند. شواهد مستندی در مورد این ترورها در دست حدکا و دیگر احزاب کردی مخالف جمهوری اسلامی ایران قرار دارد.
در اولین جلسه‌ کمیته‌ مرکزی حزب، معاون شهید دکتر شرفکندی یعنی کاک مصطفی هجری به‌ دبیر کلی حزب برگزیده‌ شدند و ایشان آقای عبدالله‌ حسن زاده‌ را به‌ معاونی خویش انتخاب کردند در همان اوایل حسن زاده‌ از اینکه‌ بعنوان معاون دبیر کل جدید کار کند سرباز زد ولی با میانجیگریی اعضای دیگر کمیته‌ مرکزی این پست را پزیرفتند. دلیل ایشان از نپزیروفتن این پست این بود که‌ او با قدمت بیشتری که در حزب داشتند دبیر کلی مصطفی هجری را روا نمیدیند. از همان موقع بود که‌ دو دستگی در حزب به‌ وجو‌د آمد ماموستا(عبدالله حسن زاده) بسیار تلاش کرد که‌ این پست را از دبیر کل جدید پس بگیرد. ماموستا برای اینکه‌ جا پای خود را مستحکم کند به ‌این فکر افتاد تا افراد انشعابیون کنگره‌ 8را به‌ حزب برگرداند تا از لحاظ طرفدار در درون حزب بر رقیب خود پیشی گیرد . برای برگشت این افراد به‌ داخل صفوف حزب دو نظریه‌ وجود داشت یکی اینکه‌ ماموستا میخواست آنها بدون قید و شرط و هر چه‌ زودتر برگردند تا همچنان که‌ گفتم ایشان تقویت بشوند .از طرفی دیگر کاک مصطفی و همفکرانش معتقد بودند باید با مرور زمان اختلافاتی که‌ وجود داشت در بین حزب و انشعابیون(حزب دمکرات کردستان ایران "رهبری انقلابی") برطرف شود و هم آنکه‌ آنها به‌ اشتباه خود که انشعاب ضربه محکمی به حدکا و جنبش آذادیخواهی بوده اعتراف کرده و این زمینه برای جلوگیری از همچنین اقدام بزدلانه‌ی در آینده مهیا شود. ولی ملا عبدالله تبلیغاتی را شروع کرده‌ بود در جلسه‌ های گوناگونی که‌ برای پیشمرگها و اعضای حزب میگرفتند می گفت که‌ اوآنها را بر میگرداند تا آنها را در درون حزب ذوب کند و اثری از این گروه باقی نخواهند گذاشت. در چند جلسه‌ای که‌ برای طرف مقابل داشت میگفت آنهارا برای عضویت در رهبری حزب لازم دارد تا خلع رهبری را پر کند و سرنجام کنگره‌ دهم حزب فرا راسید . در این کنگره که‌ در مورخه‌ 10 فروردین 1374 شمسی اخذ گردید ملا عبدالله به‌ دبیر کل حزب برگزید شدند و کاک مصطفی جانشین ایشان گردیدند و این کنگره‌ به‌ کمیته‌ مرکزی حزب مأموریت داد تا انشعابیون را به‌ حزب برگردانند .این در حالی بود که‌ انشعابیون کنگره‌ هشت‌ هیچ گاه به‌ این واقعیت نرسیده‌ بودند که‌ از گذشته‌ عبرت گرفته‌ باشند و واقعا بخواهند به‌ حزب برگردند. آنها که‌ در سیاست و مبارزه‌ای که‌ پیش گرفته‌ بودند کاملا شکست خورده‌ بودند و از نظر مالی کاملا ورشکست شده‌ بودند تنها راه نجات را برگشتن به‌ داخل حزب میدانستند و نتجیتا بازگشتشان کاملا مصلحتی بود. در این رابطه‌ دوست دارم دو نقل قول را از دو نفر که‌ در جریان کار بودند را در اینجا بیان کنم: قبل از برگشت آنها یکی از فرماندهان حزب (که‌ به‌ دلایلی که بیان آن در اینجا به‌ ما کمکی نمیکند) فرار کرده‌بود و به‌ انشعابیون پیوست تنها به‌ اولین حرف اسمش(ص)اشاره میکنم تا مبادا مورد غضب انشعابیون قرار گیرد. در یکی دو نشست دوستانه‌ که‌ نویسنده‌ این متن نیز حضور داشت میگفت آخرین نشست کمیته‌ مرکزی انشعابیون بود که‌ ایشان هم حضور داشتند(مشاور کمیته‌ مرکزی آنان بود). جر و بحث فروانی بود در مورد اینکه‌ آیا منافع خلق کرد ایجاب میکند که‌ به‌ حزب دمکرات برگردند و یا خیر؟ بعد از گفتگوی بسیار دراین مورد یکی از اعضایشان به‌ نام نبی قادری(در خارج از کشور فوت کرد) نماینده‌ انشعابیون میگوید منافع خلق کرد در آن کیف آقای حسن رستگار(دبیر کل انشعابیون) است؛ اگر کیف او پر از پول و دلارباشد منافع خلق کرد ایجاب میکند بر نگردیم و اگر خالی باشد منافع مردم کرد ایجاب میکند برگردیم. حسن رستگار در جواب میگوید پس بحث تمام است چون کیف خالی است برگردیم بهتر است.
نقل قول دوم از آقای مصطفی مولودی (عضو کمیته‌ مرکزی حدکا در آن موقع) در حال حاضرمعاون دوم دبیر کل:‏( که‌ هنوز معلوم نیست دبیر کل چه کسی هست، گویا به‌ خاطر اختلافاتی که‌ دارند هنوز نتونستند دبیر کل را انتخاب کنند) میگفت که‌ وقتی انشعابیون برگشتند 70هزار دولار بدهکار بودند که‌ حزب برایشان پرداخت کرد. اینها دلایلی بودند تا این گروه به‌ درون حزب برگردند و ملا عبدالله‌ از این نقطه‌ ضعفها استفاده‌ کرد تا آنها را برگرداند و خود را تقویت نماید که‌ برای مدتی هم موفق شد.
با بازگشتنشان به‌ درون حزب تعداد زیادی از بدنه حدکا‌(پیشمرگها و کادرهای ساده‌) گوشه‌ نشینی را انتخاب کردند و بهیچ وجه‌ فعالیت نمیکردند که‌ نمونه‌های زیادی وجود داردلازم نیست به‌ آنها اشاره کنم این در حالی بود که‌ ملا عبدالله‌ و افراد تازه به سر کار‌ آمده‌ اکثریت را در رهبری حزب در مدت کنگره‌های 10 تا 13 را در دست داشتند .کنگره‌ سیزدهم حدکا فرا رسید و به روال دمکرتیک درون حزبی در تمامی ارگانهای حزب در داخل و خارج کردستان کنفرانسها به‌ شیوهای کاملا دمکراتیک برگزار شدند. در مورخه‌ 22 تیر 1383 شمسی کنگره‌ سیزدهم حدکا برگزار شد و بعد از 5 روز کار با موفقیت به‌ پایان رسید. گروهی که‌ متشکل از انشعابیون کنگره‌ 8 و ملا عبدالله حسن زاده‌ دبیر کل پیشین - که همچنان که‌ در بالا نوشتم تشنه‌ قدرت بود و هر چند نمیتوانست خود را برای دبیرکلی حزب کاندید کند (طبق بندی که‌ در کنگره‌ 10 حزب به‌ تصویب رسیده ‌بود یک نفر نمیتوانست 2 بار متوالی سمت دبیر کلی داشته باشد) - ولی مایل بود که‌ دبیر کل بعدی حزب کسی باشد که‌ حلقه به گوش و کاملا گوش به‌ فرمان اوباشد. بعد از اتمام کنگره‌ و انتخاب مصطفی هجری به رهبری حدکا، از همان آ‌‏غاز دست به‌ نافرمانی زدند و ادعاهایی بی‌اساسی را مطرع کردند . بعد از مدت کوتاهی بیانیه‌ای به‌ نام فرکسیون درون حزبی انتشار دادند و از رهبری حزب خواستند 20 ماده‌ که‌ بیشتر آنها با برنامه‌ و اساسنامه‌ حزب در تضاد بودند را به‌ اجرا در آورند. این عده‌ در بیشتر جلسات و برنامه‌های حزب شرکت نمیکردند و اغلب مانع پیشرفت کارهای حزبی میشدند. حزب دمکرات به‌ رهبری کاک مصطفی هجری بسیار تلاش کرد که‌ با انها به‌ تفاهم برسد و آنان را قانع کند که‌ به‌ کارهای خود ادامه‌ دهند و مسئولیت حزبی را بپزیرند و مردم کردستان نیز که‌ از این نافرمانیهای ملا عبدالله‌ حسن زاده‌ و دارو دسته‌اش باخبر شده ‌بودند چندین بار هیاتهای را از مناطق مختلف میفرستادند تا با رهبری حزب و ناراضیان گفتگو کنند تا بلکه‌ راه چاره‌ای پیدا کنند تا بار دیگر جدائی در حزب رخ ندهد ولی آنها که‌ قبلا برای جدائی همقسم شده‌ بودند به‌ هیچ صراتی مستقیم نبودند. لازم به‌ ذکر است که‌ چندین بار از طرف مسئولین حکومت کردستان عراق حتی جناب آقای مسعود بارزانی رهبر حکومت اقلیم کردستان عراق فدرال بین آنها وساطت کردند که‌ باز فایده‌ای نداشت و سرنجام در مورخه‌ 6 دسامبر 2006 میلادی با انتشار بیانیه‌ای جدائی خود را از حزب اعلام کردند و در اوایل نام خود را حزب دمکرات کردستان-ایران نامیدند بعدها هر چند یک بار نام ایران را حذف میکردند و مواقعی آن را اضافه‌ میکردند . حدکا ضمآ ابراز نارحتی از جدائی این افراد از طریق احزاب دوست و شخشیتها به‌ آنها پیغام داد که‌ در صورت تغیر اسم خود حاضر است که‌ با آنها همکاری نماید ولی در غیر اینصورت با آنها هیچ گونه‌ همکاری نخواهند کرد و آنهارا بایکوت خواهد کرد. انشعابیون ادعا میکنند که‌ کنگره‌ 13 مورد قبول آنها هم هست در این صورت آنها نمیبایست جدا میشدند یا تا کنگره‌ 14 منتظر میماندند و یا طبق اساسنامه‌ حزب درخواست کنگره‌ میکردند تا همه‌ مسائل را در کنگره‌ حل نمایند.جالب این است که‌ عبدالله‌ حسن زاده در بسیاری از مصاحبه‌هایش بعد از انشعاب میگوید حق مسلم آنهاست که‌ از اسم حزب دمکرات کردستان استفاده‌ کنند آنها همانند انشعابیون کنگره‌ 8 نام تمامی ارگانهای حزبی را بر ارگانهای خود نهاده‌اند: مثل روزنامه‌کردستان، رادیو، تیشک (فصل نامه‌ فرهنگی هنری )لاوان، زنان، و غیرهاین در حالی است که‌ حسن زاده در "نیم صده‌ مبارزه"‌(نیو سده‌ تێکوشان)در مورد انشعابیون کنگره‌ 8 چی میگوید بار دیگر در اینجا به‌ آن اشاره‌ میکنم،(اگر جدائی این افراد آنهم به‌ این شیوه‌ نادرست و در آن موقع نامناسب ضربه‌ محلکی به‌ مبارزه‌ مللی دمکراتیک خلق کرد وارد کرد انتخاب نام حزب دمکرات کردستان ایران بر خود ضربه‌ بزرگی بر پیکر این حزب وارد کردند از آن مهمتر اینکه‌ آنان به‌ این هم راضی نبودند مثل آنکه‌ بخواهند به‌ حزب دمکرات اعلان جنگ بدهند تمامی اسمهای ارگانهای حزب را بر ارگانهای خود نهادند از جمله روزنامه رادیو و نشریات مختلف این حزب را) حزب دمکرات از طریق احزاب دوست و شخصیتها پیغامهای برای آنها فرستاد و همچنین از راه بیانیه‌های رسمی از آنان خواست نامی دیگر بر خود نهند تا در بین احزاب و سازمانهای انقلابی و مبارز اخلال بوجود نیاورند ولی متاسفانه‌ همه‌ این کار ها بی سود بود ، جالب اینجاست که‌ حسن زاده‌ در این کتاب به‌ آشکار میگوید اگر گروهی از یک حزب جدا شدند باید نامی دیگر انتخاب کنند ولی در همین انشعاب اخیر که‌ خودش سرکرده‌ این انشعاب بوده همین کاری را کرد که‌ انشعابیون کنگره‌ هشتم کردند.)
اینجاست که‌ مثل معروف یاد م میاد که‌ باید از ملا عبدلله ‌پرسید که‌:( به‌ سوگنده‌ حضرت عباست باور کنم یا به دم خروست؟) براستی ملا عبدالله یادش رفته‌ در آن کتاب چی نوشته‌‌اند؛ اگر این نوشته‌ من را ببیند بهشان توصیه‌ میکنم همان کتاب را باری دیگر بخواندو به‌ سخنرانیش در کشور سوئد باری دیگر گوش فرا دهد که‌ وقتی در قدرت بود میگفت جدائی از حزب دمکرات به‌ هر شیوه‌ یا تحت هر لوای باشد و هر کسی انجامش دهد خیانت است (سخنرانی ملا عبدالله حسن زاده دبیر کل پیشین حزب دمکرات کردستان ایران در کشور سوئد برای اعضا و هواداران حزب ، گرفته‌ شده‌ از سایت پیشمرگه‌ها)!!؟ حزب دمکرات از طریق احزاب دوست و شخصیتها پیمامهای برای آنها فرستاد و همچنین از راه بیانیهای رسمی از آنان خواست نامی دیگر بر خود بنهند تا در بین احزاب و سازمانهای انقلابی و مبارز اخلال بوجود نیاورند ولی متاسفانه‌ همه‌ این درخواستها تا به‌ حال ها بی سود بوده‌ است.
سیاست یک بام و دو هوا.این افراد از موقعی که‌ از حزب جدا شده‌اند در محافل کرد ناسیونالیزم کردی را بسیار برجسته‌ میکنند و ادعا میکنند که‌ برای کردستان مستقل فعالیت میکنند. حذف نام ایران از حدکا هم بر همین مبنا است و جالب اینجاست که‌ که‌ وقتی در محافل ایرانی خود را ایرانی میدانند و برای دمکراسی و فدرالیزم مبارزه‌ میکنند و در گردهمهیای کردی ادعا میکنند که ایران به زور به نام آنها چسبیده؟! سخنگوی ایشان، خالید عزیزی در سفر اخیرشان به آمریکا و برگزاری دو نشت جداگانه برای فارس‌زبانها و کردزبانها و احتزاز پرچم کردستان در نشت کردها و قائم کردنش در بخش فارسی نشانه مبرم این سیاست یک بام دو هواست.
برای آگاه بیشتر خوانندگان از این انشعاب جدید در حدکا لازم به یادآوری است که این دسته از انشعابیون از 4 دسته‌ بوجود آمده‌اند و یا میشود‌ گفت که‌ درحال حاضر چهار طیف در این گروه وجود دارد که تنها نقطه مشترکشان دشمنی با حدکا و رهبری برگرزیده کنگره سیزده میباشد و‌ هیچکدام حاضر به قبول همدیگر نیستند ولی موقعیت زمانی باعث شده‌ که‌ در حال حاضر متحد باشند که‌ این اتحاد زیاد طول نمیکشد چون هیچ مبنای اصولی و اعتقادی برای انشعباشان وجود ندارد:1-انشعابیون کنگره‌ 8( متشکل از افراد انشعابیونی که‌ از کنگره‌ 8، از حزب جدا شده‌ بودند و در راس آنان حسن رستگار، جلیل گادانی، حسین مدنی و غیره هستند)2-ملا عبدالله حسن زاده و طرفدارانش(که‌ بیشتر از افراد فامیل و دوستان وطرفداران اندک او تشکیل شده‌اند که عبارتند از مصطفی مولودی، قادر وریا و حسن قادزاده).3-تودهیها و افراد به کمین نشسته(افراد قلیلی از انشعابیون کنگره‌ 4 که‌ اعضای حزب توده‌ بودند که از حزب کناره‌گیری کرده بودند مثل احمد عزیزی که حالا عضو رهبریشان میباشد ویک روزه‌ تمامی رده‌ های حزبی را میپیماید و به‌ عضویت کمیته‌ مرکزی درمیاد و به قول "چائی نخورده‌ عموزاده‌ شد"). افردای دیگر از حامیان حزب توده که در صفوف حدکا باقی ماندند مثل اسماعیل بازیار و کسانی که 30 سال است که از حزب دوری گرفته‌اند مثل مصطفی شلماشی که نان برادرشهید فقید خود در حزب را میخورد.4-جوانان فرصت‌طلب متشکل از تعدادی از جوانانی که‌ به‌ تازگی به‌ صفوف حزب پیوسته‌ بودند که‌ تشنه‌ قدرت بوندن. این افراد قبل از انشعاب خواستها و شرایط فعال بودن خود را با رهبری حزب مطرح کردند لیکن رهبری حزب خاطرنشان نمود که فعالیت در حزب نمیتواند همراه با هیچ شرط و شروطی باشد و سرنجام به‌ انشعابیون پیوستند.این انشعاب سرانجام هیچ گونه‌ اختلافی در مورد سیاست حزب یا شعار تاکتیکی یا استراتژی نبود بلکه‌ تنها و تنها بر سر قدرت بود و بس.و هیچ کدام از طرفین این ادعا را رد نمیکنند میشه‌ گفت اقلیت حدود 20% تا 30%داخل حزب اعتقادی به‌رأی دمکراسی و اکثریت نداشتند. برای همین بود که‌ طاقت نیاوردند و جدا شدند.
این انشعاب نیز همچون انشعاب های گذشته‌ راه به‌ جائی نمیبرد چون اولا از پایگاه مردمی برخوردار نیستند: مردم کرد همیشه‌ خواهان هم دلی، تفاهم وهمبستگی بودند ولی این افراد همیشه‌ در طول مبارزاتشان در فکر اختشاش و طفرقه بوده‌اند و برای همه‌ آشکار است. مسئله‌ مهم دیگر اینست که‌ اکثریت قریب به‌ اتفاق این افراد دشمن یا مخالف سرسخت رهبر شهید دکتر عبدالرحمان قاسملو و شهید دکتر سعید شرفکندی بوده‌اند و اینگونه‌ افراد مورد نفرین مردم کرد بوده‌ و هستند. اینان نباید انتظار سرنوشتی بهتر از انشعابیون پیشین داشته‌ باشند .
در پایان از تمامی مبارزینی که‌ خود را راهرو راستین راه شهیدان قاضی محمد، دکتر قاسملو و دکتور شرفکندی و تمامی شهدای راه آزادی و دمکراسی میدانند میخواهم که‌ اگر از کرده‌ خود پشیمان شده‌اند آ‌‎غوش حزب همیشه‌ باز است و به‌ آنها خوش آمد میگوید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر